عکس: آذین بندی در مسجد مقدس جمکران











































گروه سياسي- ۲۶ تیر 88 را باید یکی از تاریکترین نقاط در تاریخ ۳۰ ساله برگزاری نماز جمعه تهران دانست؛ روزی که نمازگزاران تهرانی شاهد برگزاری نماز به صورت مختلط و همراه با سوت و کف و حرمتشکنی بودند اما آنچه تلخی این روز را مضاعف کرد، سخنان خطیب جمعه بود.
هاشمی رفسنجانی بعد از 45 روز در حالي برای خواندن خطبه و اقامه نمازجمعه وارد دانشگاه تهران شد که فضای سیاسی کشور پس از آشوبهای خیابانی هفتههای بعد از اعلام نتایج انتخابات، نسبتاً آرام و شفاف شده بود.
ایجاد این شفافيت که حاصل تلاش گسترده مجریان و ناظران انتخاباتی و نیروهای امنیتی بود، پس از آن انجام شد که ناظران انتخابات با ارائه اسناد و دلایل متعدد و حتی تمدید پنج روزه مهلت رسیدگی به شکایات، در جهت رفع ابهامات کوشیدند و حتی در آخرین اقدام، به بازشماری تصادفی ۱۰ درصد از کلیه آرا در حضور دوربینهای رسانه ملی پرداختند.
این رویه بیسابقه درباره انتخابات و بازتاب آن در رسانه ملی که حمایت آشکار دشمنان ملت ایران از این دودستگیها را به مردم مینمایاند، موجب شد تا حتی آن دسته از حامیان موسوی که با رفتارهای عجیب وی به وجود تقلب در انتخابات ظنین شده بودند و بعضا با حضور در خیابانها آن را ابراز میداشتند، از تقویت این رفتارهای سیاسی مشکوک پا پس بکشند.
اما آقاي هاشمي در نمازجمعه 26 تير سخناني ايراد كرد كه از آن نوعي تلقي آتشبياري ميشد. بازخواني اين اظهارات پس از گذشت دو سال، از آنجايي اهميت دارد كه عليرغم شفاف شدن ابعاد فتنه و ارتباطات بيروني آنها، وي تا كنون چندين بار بر مواضع خود در اين مراسم تأكيد كرده است.
هاشمي در اين نمازجمعه قصد داشت وجهه فراجناحي از خود نشان دهد اما درايت و بلوغ سياسي حزبالله مانع از اين شگرد شد.

با قرار گرفتن هاشمی در پشت تریبون نمازجمعه، برخی از افراد شعارهای تحریکآمیزی را سر دادند که جمع زیاد دیگری از امت حزبالله که بهمنظور خنثی کردن این حرکات تفرقهافکنانه در نمازجمعه حضور یافته بودند، با فریاد کردن شعارهایی مانند "ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند" و "خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست"، مانع از ادامهی فرصتطلبی و سوءاستفاده از مکان مقدس نمازجمعه شدند.

همچنین علیرغم ادعاهای برخی از سایتهای فتنه مبنی بر حضور 1،5 تا 2،5 میلیون نفر در نماز، جمعیت شرکتکننده حداکثر در حد نمازهای جمعه ماه مبارک رمضان بود.
هاشمي در خطبهی دوم، به غائله چین و کشتار تعدادی از مسلمانان اشاره کرد که این بخش از اظهارات وی با شعار "مرگ بر دیکتاتور" تعدادی از هواداران موسوی همراه شد. هاشمی از این افراد خواست که شعار ندهند که این درخواست وی با سوت و کف آنها مواجه شد.
وي سپس در مورد اهمیت حضور مردم، به بیان سوابق خود پرداخت و گفت که از روز اول نهضت و حتی پیش از آن تا امروز، لحظه به لحظه با انقلاب همراه بوده است. وی این همراهی را دلیل بر آگاهی خود از نظرات امام(ره) عنوان کرد و افزود: ما میدانستیم امام(ره) چه میخواستند و اساس تفکر امام چه بود؟
آقاي هاشمي که در اظهارات خود چند بار از اعتماد مخدوششدهی مردم سخن گفت و تأکید کرد كه بنا بر روایات و نظر امام(ره) آنجایی که مردم و رأی آنها نباشد، آن حکومت اسلامی نیست.
وی در مورد حوادث پس از انتخابات ادعا کرد: در اواخر دورهی انتخابات در اثر تبلیغات نادرست یا اقدام نادرست صداوسیما بذر تردید در دل مردم پدید آمد.
این قسمت از اظهارات هاشمی با تأیید و الله اکبر حامیان موسوی همراه شد اما وي با تکرار درخواست خود از این افراد گفت من خودم دارم بهتر از شما میگویم. او افزود: تردید مثل خوره به جان ما افتاد و برای رفع تردید باید کاری کنیم. بعد از اعلام نتایج شرایط تلخ شد و هیچکس دلش نمیخواست اینطور شود.
وی با اظهار اینکه بنده هیچ وقت از این تریبون نخواستم جناحی حرف بزنم و فراجناحی هستم، اضافه کرد: مسئله مهم این است که آن اعتمادی که مردم را که با آن وسعت وارد میدان کرد و امروز قدری مخدوش شده، برگردانید.
آقاي هاشمي خاطرنشان کرد: چند پیشنهاد دارم که با جمعی از خبرگان و اعضای مجمع تشخیص مصلحت که به فکرشان اعتماد دارم، بهعنوان راهحل مطرح میکنم، شاید دیگران بپذیرند و عمل کنند.
وی در پیشنهاد اول خود همه اعم از نظام، دولت، مجلس، نیروهای امنیتی، نظامی و مردم یعنی بهاصطلاح معترضان را به حل مسائل در چارچوب قانون فراخواند و گفت كه قانون اگر اشکال دارد، باید اصلاح شود، البته بازگرداندن اعتماد، یک روزه و یک شبه نمیشود.
هاشمی در توضیح پیشنهاد دوم خود، عملاً به ادامه یافتن مباحث حاشیهای و غیرمستند انتخابات اشاره کرد و گفت: باید فضایی بهوجود بیاوریم که همهی اطراف بتوانند بیایند بهویژه در صداوسیما که مستمعین زیادی دارد، هرکس دلیلش را بگوید، آخرش هم میشود، از مردم پرسید.
وی ادامه داد: از فرصت پنج روزهای که رهبر انقلاب به شورای نگهبان دادند، استفاده خوبی نشد، نمیخواهم بگویم، تقصیر چه کسی بود؟ این بخش از اظهارات وی بار دیگر با تکبیر افراد حامی موسوی همراه شد.
آقاي هاشمي در بخش پایانی خطبهی دوم نمازجمعه بر آزاد کردن زندانیان بازداشتشده در جریان آشوبهای اخیر و دلجویی از خانواده آسیبدیدگان تأکید کرد.
وی همچنین گفت این خطبهی نمازجمعه باید شروع تحولی در آینده باشد و از این مشکلی که متأسفانه الآن بحران شده، عبور کنیم.

موسوي و كروبي در اين مراسم حضور داشتند. همچنين همسر و دو دختر هاشمی نیز در نمازجمعه قسمت خواهران بودند. همسر هاشمی که رو به جمعیت نشسته بود، هنگامی که بخش عمدهای از نمازگزاران شعارهای انقلابی سرمیدادند، وی رفتارهای تحقیرآمیزی از خود بروز میداد. تعداد قابل توجهی از مردم نماز را به امامت هاشمی نخواندند.

در این نمازجمعه که تقریباً از ابتدای این هفته تبلیغات وسیعی از سوی رسانههای حامی موسوی و برخی شبکههای خارجی برای شرکت در آن انجام شده بود، هیچیک از رؤسای قوای سهگانه و مسئولین ارشد این قوا حضور نیافتند.

همچنین از ميان اعضای مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز که هاشمی رفسنجانی ریاست وقت این دو نهاد را برعهده داشت، تنها تعداد کمی که وابستگیهای آشکاری به هاشمی داشتند، در صفوف اول نماز به چشم میخوردند.


اما در کنار حضور کمرنگ شخصیتها در نمازجمعهی این هفتهی تهران، سایت نزدیک به آقاي هاشمی که از صبح جمعه تلاش زیادی برای تاریخی خواندن این نمازجمعه و القاي حضور میلیونی در آن را آغاز کرده بود، پس از آنکه متوجهی میزان حضور واقعی مردم شد، ترجیح داد طنزی تاریخی! را جایگزین حضور تاریخی کند.

این سایت در خبری با عنوان "جمعيت حاضر در نماز جمعه تهران چقدر بودند؟"، نوشت: «در حالي كه رسانههاي داخلي و خارجي حضور مردم در نماز جمعه اين هفته تهران را بيسابقه توصيف كرده اند، برآوردها حاكي از حضور 1،5 تا 2،5 ميليون نفر در اين نماز جمعه است.»
این سایت بدون بيان نام این رسانههای گمنام که حضور مردم را بیسابقه توصیف کرده بودند، با یک عملیات پیچیده ریاضی! اضافه کرد: «براساس اين برآورد كه براساس مساحت تحت پوشش حضور مردم صورت گرفته، در صورتي كه ميزان حضور افراد، 3 نفر در هر متر مربع محاسبه شود، با توجه به حضور مردم در 500 هزار متر مربع که علاوه بر دانشگاه تهران، به خيابانهاي اطراف و ميادين و خيابانهاي ديگر نيز كشيده شده بود، جمعيت حاضر بيش از يك و نيم ميليون نفر بوده اند.»
اين سایت در ادامه محاسبات پیچیدهی خود!، حدود یک میلیون نفر دیگر نیز به آمار یکونیم میلیونی قبلی خود اضافه کرد: «اما برخي ديگر از ناظران با محاسبه افراد زيادي كه براي حمايت از مهندس موسوي و نه شركت در نماز در ميادين و راههاي منتهي به دانشگاه اجتماع كرده و پس از نماز به مردم پيوسته اند، جمعيت حاضر را تا دو و نيم ميليون نفر برآورد كرده اند.»
این سایت افزود: «خودروهای نمازگزاران، نه تنها در کل خیابان کارگر و فاطمی و کوچههای اطراف، بلکه حتی در بزرگراه جلال آل احمد نیز پارک شده بود. پرشورترين نمازجمعه هاي تاريخ تهران در دهه اول انقلاب با حضور حدود يك ميليون نفر و در سالهاي اخير در روز جهاني قدس و روزهاي خاص با شرکت حدود 500 تا 800 هزار نفر برگزار ميشده است.»
تکرار تاریخ؛ نماز خواندن با کفش به صورت مختلط
اما عجیبترین و تاسفبرانگیزترین مسالهای که در نماز جمعه ۲۶ تیر روی داد، حضور افرادی بود که حتی ابتداییترین آداب نماز را هم بلد نبودند و با اقدامات خارج از شأن و عرف خود، موجب ناراحتی خاطر نمازگزاران را فراهم کردند.
این افراد با حضور مختلط در نماز و همچنین عدم رعایت پوشش مناسب، صحنههایی را رقم زدند که انتشار عکسهای آن هم با واکنش شدید مردم متدین روبرو شد.
برخی نيز این نماز جمعه را با نمازهای نمایشی گروهکهای چپ و مارکسیست در ابتدای انقلاب اسلامی مقایسه کردند.







«iranpn.com - یادداشت»: شاید در یک جنگ سخت – هر چند نا برابر - حمله، تهاجم و شبیخون به نیروهای نظامی و رزمندهی ما [اعم از ارتش، سپاه و بسیج] کار بسیار دشواری باشد و شاید در واقعیت امر نام وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی (پلیس) و ادارهی آگاهی لرزه بر اندام مجرمین و متجاوزین به جان، مال و ناموس مردم بیاندازد و مقابله با آنها نیز کار سادهای نباشد، اما کارگردانان شجاع و دلیر فیلم و سریال ایرانی، این شیر مردان عرصهی هنر، نه تنها از هیچ چیزی – از خدا گرفته تا خلق خدا – ترسی ندارند، بلکه به راحتی میتوانند با کشیدن نوک قلم بر کاغذ «سناریو» و چرخاندن سر دوربین بر روی صحنههای خود ساخته، همه قداستها را بشکنند، همه باورها را به تمسخر بگیرند، همهی ارزشها و ارزشمندان را له کنند، همهی شجاعتها و بزرگیها را تسخیف کنند، همهی چهرههای کثیف را تطهیر و همهی جلوههای زیبا را به گند بکشند ... و اوج هنرشان در این است که هزینهی این همه خیانت و نامردی را به اضافهی سود کلانش را نیز از خودمان بگیرند!
برای اغلب کارگردانان ما – به ویژه در تولید سریالهای تلویزیونی – معمولاً هیچ فرقی ندارد که موضوع، سبک، ژانر و ... چه باشد، اجتماعی باشد یا سیاسی، جنگی باشد یا عشقی، پلیسی باشد یا طنز (کمدی) و ...، در هر حال اصولی وجود دارد که باید حتماً در همهی آنها رعایت شود و پیامهایی هست که باید حتماً به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به مخاطب منتقل و القا نمایند. به همین دلیل است که در هر فصل یا برههای ناگهان با «تم» و «پیام»های واحد و هم شکلی در همهی فیلمها، سریالها و حتی آگهیهای تبلیغاتی روبرو میشویم.
البته مدعی نیستیم که این هماهنگی، همسویی و همنوایی کاری سازماندهی شده یا احیاناً دیکته شده است و سر در بالین فمینسم، صهیونیسم، لائیکیسم و سکولاریسم دارد، اما از این همه وحدت رویه – که حتی در هالیوود نیز به این شدت وجود ندارد – تعجب میکنیم. و بر ضربه و شبیخونی که به ما میزنند، آفرین هم میگوییم. گاهی انسان ناچار میشود دشمن خود را تحسین کند.
به عنوان مثال: ناگهان در همهی فیلمها و سریالها شوهران ظالم و پدران دگم، خشن، بیعقل و مقصر در سرنوشت همسر و فرزند میگردند و حتی در آگهیهای تجارتی این کودکان هستند که به پدران چگونگی سرمایهگذاری در بانک یا آیندهنگری در بیمه و یا حتی نحوه ی استفاده از آب و برق و گاز را یاد میدهند – ناگهان در همهی فیلمها و سریالها، دختران و زنان، به رغم طبیعت لطیف و شاکلهی ظریفشان، قلدر - گردن کلفت – بیادب – پرخاشگر و جسور شده و با صلابت تمام پشت مردان، اعم از پدر، شوهر یا برادر را به خاک میمالند. یک دفعه، بر عکس فرهنگ متداول در میان مردم ما – که برای زنان احترام ویژهای قائلند – در همهی فیلمها و سریالها زنان پشت فرمان خودرو مینشینند و مردان در کنار آنان مثل مرغ پر بسته و ذلیل قرار میگیرند و حتی مثل سریالهای آمریکایی، زنان مردان را وسط خیابان از خودرو بیرون انداخته و یا در خانه چمدانشان را به دستشان داده و اخراجشان میکنند و ... .
از این حرفها بگذریم و به اصل موضوع برگردیم. اخیراً باب شده که در فیلمها و سریالها القاء میکنند که بر عکس آن چه دیده و شنیده و تجربه کردهایم، کسی برای خدا یا دفاع از اسلام، انقلاب و مملکت به جبهه نرفته است [و چنان چه در یادداشت قبل نیز بیان شد]، یکی مجبور بود و به رغم میلش اعزام شد، یکی دیگر برای وام رفت، آن یکی معشوقهاش در اهواز یا خرمشهر بود، آن یکی وام میخواست، دیگری مترصد بود که عکسی بگیرد و برگردد و ... .
اکنون نیز باب شده است که القاء کنند، این جنگ توسط عدهای دزد، قاچاقچی، کلاش، کلاهبردار و لونپن به پیروزی رسید، نه عدهای لایق، متبحر، کاردان، مؤمن، متخصص و از جان گذشته.
از جمله سریالهایی که بسیار سعی در القای این معنا دارد، همین سریال «نابرده رنج» است که به خاطر سوژهاش و نیز پرداخت مناسب و هم چنین عادت مردم به سریالهای شبانه و استفاده از اصل خدشه ناپذیر [لنگه کفش کهنه در بیابان نعمت است]، با استقبال خوبی هم روبرو شده است و از کثرت بینندهی مطلوب نیز برخوردار میباشد.
همانطور که شاهدید، در حالی که دزدها، قاچاقچیها، اشرار و ... به جبهه رفته و حتی با منافقین درگیر شده و آنان را از پا درآوردهاند و حتی در خط مقدم نیز میجنگند، نیروهای ارزشی به خانهها خزیدهاند.
حضور این لونپنها در جبهههای جنگ نرم کارگردانان بیوجدان ما، مکرر جان لشکریان اسلام و سربازان مؤمن و غیور میهن را از مرگ یا اسارت نجات میدهد. اینها هستند که میتوانند سر فرماندههان تیز هوش را تا خرخره کلاه بگذارند و تا خط بیایند، اینها هستند که میتوانند نه تنها از زندان، بلکه از اسارت منافقین یا نظامیان بعث نیز فرار کنند، اینها هستند که میتوانند به رغم تازهکاری و بیاعتقادی، مانند متبحرترین نیروهای اطلاعات و عملیات، تا قلب پایگاههای دشمن پیش رفته و اطلاعاتشان را بیاورند و با یک جسارت و شجاعت بینظیر، آر پی جی زن دشمن را از پای درآورند و پیامهای سری بین فرماندهان ما را با قبول مشقتها، در سلامت کامل منتقل کنند و مانع از اعزام نیرو یا هلیکوپتر و کمین دشمن شوند. مرکز هم که مثل همیشه در نظر این کارگردانان تیزهوش، «ببو» است. نه حواسش جمع است که چه کسی به جبهه میرود و نه میتواند مورد مشکوک را تحقیق کند. تازه پلاک هم میفرستد. البته این قبیل کارگردانان حق دارند که مرکز و بسیاری از مسئولین ذیربط را در خیال خود «ببو» تصور کنند، چرا که حضور و سلطهی خود در عرصهی سینما و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را بهترین دلیل بر مدعا میدانند. اگر «ببوئیسم و ببوئیتی» نبود، این همه همجه بر فرهنگ و دین و کشورمان نیز نبود.
در مقابل این دزدان رزمنده و مجرمین ایثارگر، یک نیروی مذهبی، متعهد، فداکار، با بصیرت، جدی، با پشتکار، فرمانده، با اصالت و تربیت خانوادگی ... و خلاصه یک پارچه آقا نیز وجود دارد که در ادارهی آگاهی مشغول به خدمت است. هیچ کس نمیتواند از دست او فرار کند، تخصصش در به دام انداختن کسانی است که یافتنشان قابل تصور نیز نیست.
او میتواند با هر جنایتکاری درافتد و او را به دام بکشد، اما خدا نکند که مقابل یک کارگردان فیلم و سریال ایرانی قرار گیرد، خیلی زود خوار و ذلیل و احمق و ترسو و بدآمدنی میشود. چرا که کارگردان ما راهش را خوب بلد است، او نیازی به مشورت با متخصصین زبدهی جنگ یا کارآگاهان با سابقه یا تسلیحات و نقشههای عملیاتی پیچیده و محرمانه و سری ندارد، ابزار او به وفور در کوچه و بازار وجود دارد، سریعاً یک دختر با یک نگاه از نوع هندی، یک برخورد از نوع ترکی، یک چشم و ابرو از نوع عربی و یک جسارت تینیجری از نوع آمریکایی در مقابلش میگذارد و او را خلع سلاح میکند و از پای در میآورد. جسمش که هیچ، حتی حیثیتش را به لجن میکشد.
آخر میدانید، برای این قبیل از کارگردانان ما، زن همه چیز است. همه جا هست، همه کار میکند، اول اوست، آخر اوست، همه چیز برای او و به امر و به خواستهی او و برا
ی وصال و لقای اوست. در واقع زن برای آنان نوعی «إله» و فمینیسم، دینی خدشهناپذیر است.
حالا این کارآگاه یکی یه دونهی ما نیز پس از ارتشیها، سپاهیها، بسیجیها و سایر نیروهای ارزشی، به دام کارگردان سریال ایرانی افتاده است. به خیال خودش نقشه کشید، ولی خود به دام نقشهاش افتاد. خلاصه آن که طبق معمول عشق به دختری که او را نمیخواهد، و به قول خودش «دوسش دارم»، درون او را بیرون ریخت.
البته دخترک هیچ تقصیری ندارد. بر عکس این کارآگاه شل، خیلی محکم است، خیلی جدی است، خیلی غد است، خیلی هم بد اخلاق و بیتربیت است، هیچ لطافت و ظرافتی هم ندارد، افههایش همه مثل افههای دخترای لوس و ننر است، دائم دهن کج میکند ... . البته خیلی هم شجاع است. چرا که اگر یک مأمور آگاهی، یک مجرم قمه کش یا قاچاقچی حرفهای را در کوچهای گیر بیاندازند و راه را بر او ببندد، [ببخشید] بعید است که خودش را خیس نکند، اما این دختر شجاع کاری کرد که عرق کنف شدن و خواری بر تن مأمور آگاهی که راه او را در کوچهای سد کرده بود نشست.
بگذریم. حالا آقا بین دو عشق گیر کرده است. عشق کارش و عشق این دختر! و البته که عشق دختری که هنوز نه تنها علاقهای به او ندارد، بلکه در اوج تنفر به سر میبرد ارجح است [چون کارگردان ایرانی است]. لذا پرونده تعطیل شد و ت میم (تعقیب و مراقبت) مجرمین به ت میم متداول همهی جوانکهای بیخیال در دختربازی و عاشق پیشگی مبدل شد ... و آقا خیلی سریع استعفاء داد و گوشهی حیاط خانه و در نزدیکی دلبر خیمه زد و جملات مسئولانهی پلیسیاش به دیالوگهای عاشقانه مبدل شد. بیچاره با آن همه شجاعت، دیگر جرأت نداشت که حتی نان سنگکی به در خانهی دختر بداخلاق ببرد و ترسید از اتاق در بیاید، چون قرار بود چند روزی آفتابی نشود. ای خاک و دست راست اسد و عماد بر سرش.
وضعیت خراب شد، هم اسد و عماد فرار کردند و هم منوچهر! البته نه این که با الاغ از مرز بازرگان به سوی ترکیه یا با شتر از مرزهای شرقی به سوی پاکستان رفته باشند، خیر. بلکه با اتوبوس ویژه حمل نیروهای بسیج [که معمولاً احمق نشان داده میشوند]، صاف به خط مقدم جبهه تشریف آوردند تا با قدوم مبارکشان سرنوشت جنگ را در برهههای حساس به نفع اسلام و ایران تغییر دهند. و این جناب کارآگاه تیز و هوشیار ما که قرار بود 48 ساعته آنان را به زندان برگرداند، در زندان عشق گرفتار شد.
حالا باید تصمیم بگیرد. اما تصمیمگیری این آقا نیز به سبک مطلوب کارگردانان زیزی ماست، یعنی تصمیم با این دختر بد اخلاق و بد دهن و بد رفتار است و او فقط در آخر میگوید «چشم». اگر دختر رضایت بدهد، یا دست کم احتمال بدهد که ممکن است روزی روزگار از او خوشش بیاید، او حاضر است استفعای پیش از موعد بدهد. البته نگویید: آن موقع که چنین قانونی وضع نشده بود. بالاخره اگر آن موقع ایفون تصویری [که نشان داده شد] بوده، لابد قانون استعفای قبل از موعد هم بوده.
خلاصه آن که ظاهراً جبههها چنان نبود که دیدهایم و شنیدهایم. بلکه به زعم و همت ناجوانمردانهی کارگردانان ما، در آن دوران که عشق گنج، طلا، دختر، ارثیه، وام، عکس، خواستگاری، سابقه و ...، انسانهای لاابالی، دزدان، قاچاقچیان، معتادان، دختربازان، عاشق پیشگان، بدهکاران، طماعان و ... را به جبههها و خط مقدم میکشاند، نیروهای ارزشی نیز از عشق دخترکان شهری به زیر زمینها میخزیدند و هم چون عبد زرخریدی به نگاهی از آنها، اگر چه با خشم، لبخندی از آنان، اگر چه با تمسخر، سخنی از آنان، اگر چه در تحمیق و تحقیر و عملی از آنان، اگر چه برخوردهای فمینستی و عقدهگشایانه، شب و روز میگذراندند.
حال ای فرماندههان محترم ارتش، سپاه و بسیج، ای افسران ارشد نیروی انتظامی و ادارهی آگاهی، ای مسئولین محترم و صیانت کنندگان فرهنگ اسلامی این ملت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و ای ... مردم! شما بگویید: انصافاً تحمل ترکشهای تهاجم ها و شبیخونهای فرهنگی در جنگ نرم سختتر و زخمش عمیقتر و دردش جانکاهتر و تلفاتش گستردهتر در جنگ سخت در جبهههای نبرد مسلحانه با دشمن نیست؟!
امروز بعد از گذشت تمام آن سالها که حضورش در راس قوه مجریه هست، هنوز هم دلم با حرفهایش، با
نگاهش و با هدفش همراه است.
هنوز هم وقتی در قاب کوچک تلویزیون با صلابت و قدرت سخن می گوید به انتخابم آفرین می گویم و با افتخار
اعلام می کنم : او ریئس جمهور محبوبم است.
فراموش نکرده ام عشقش را به ولایت؛ وقتی به آرزویش رسید و بر دستان علی زمان اش بوسه زد

فراموش نکرده ام جسارتش را در برابر دشمنان...
فراموش نکرده ام طنین اوای خوش دعای فرج را زمانی که با غرور و صلابت می خواند در برابر چشمان مات و
مبهوت کفر در سازمان ملل ..
فراموش نکرده ام زنده کردن نام "مهدی (عج)" را با افتخار در سرزمین های خفته در ظلم و بی دینی را
...تلاش های بی وقفه و شبانه روزی اش را...
سر یتیم به آغوش گرفتن هایش را فراموش نمی کنم و نخواهم کرد...
فروتنی اش را هنوز هم می ستایم وقتی بر دستان معلم پیرش بوسه می زد...
خضوعش برایم الگو بود وقتی خاضعانه در برابر خانواده شهدا زانو می زد...

اما آقای رئیس جمهور...
بلند تر می گویم: جناب آقای رئیس جمهور ولایی و محبوبم..
تا چه زمانی می خواهی در خواب غفلت خود بمانی؟
به گمانم هرقدر در دوره نهم ریاست جمهوری صرفه جویی کردی و جلوی خرج و برج های اطرافیانت را گرفتی و
از جانت، از رفاه حالت خرج کردی تا قدمی برای این انقلاب برداری؛ اکنون و در دوره دهم بعضی ها(جناب آقای
میم) به سرعت مشغول بالا رفتن از پلکانی هستند که با زحمت های تو و دعای خیر مردم این کشور شکل
گرفته است.
آقای رییس جمهور چشمانت را باز کن و ببین هستند کسانی که برای نیل به اهدافشان از هیچ تلاشی مضایقه
نمی کنند.
از هتک حرمت علمای دین گرفته تا هتک حرمت مکتب اسلامی ایرانی و بقیه که خود بهتر می دانی...
آقای رییس جمهور از خواب غفلت بیدار شو و ببین افرادی را که مشغولند برای پر کردن جیب های خود و
کسانی که حزب باد هستند و تنها دغدغه ای که ندارند دغدغه دین است امروز چطور فریاد عدالت خواهی سر
می دهند.
آقای رییس جمهور محبوب که با هزاران هزار امید و آرزو بروی برگ رایم نوشتم نامت را!
از خواب غفلت بیدار شو و ببین گرگان در لباس میش را
آقای رییس جمهور محبوب که با اشک چشم فرزندان یتیم، با آه نیازمندان و مستمندان، به شایستگی بر
کرسی ریاست جمهوری نشستی؛ از خواب غفلت بیدار شو و ببین کسانی را که دارند تیشه به ریشه تمام
زحماتت می زنند

آقای رییس جمهور محبوبم...
برسر ولایت مداری دولتت چه آمده؟
بر سر نداهای حق جوییت چه آمده؟
چطور گوش هایت از شنیدن نصایح پدرانه و مدبرانه "حضرت ماه" غافل مانده؟
نمی دانم نگاه بی تفاوتت نشان از بی اطلاعی دارد!! یا نشسته ای سر فرصت به همه نشان دهی که
بصیرتت در این ایام افزایش یافته است.
و همان ریئس جمهوری هستی که مردم با شوق و علاقه برای ماندنت بر سکوی ریاست جمهوری تبلیغ می
کردند.
من هنوز هم باور دارم تو همان "مردی از جنس مردم" هستی که برایت دعا می کردم خداوند مرگی جز
شهادت برای او رقم نزن
آقای رییس جمهور محبوبم از خواب غفلت بیدار شو و به همگان ثابت کن پرچم دار سپاه عمار های علی زمان
هستی
در دوره انتخابات دریافته ام که ما ، که مردم ، برای پشتیبانی از ولایت فقیه و تکیه کردنت به ارمانهای انقلاب و
امام خامنه ای همراهیت کردیم. که اگر معتبر شدی نگاه پدرانه حضرت ماه بوده و بس .اعتبارت از تکیه کردنت
به اهداف ولایت فقیه پدیدار گشته که اگر چنین نبود تو نیز اکنون رئیس جمهور محبوب نبودی
انسان نقطه ای است بین دو بی نهایت لجن و فرشته. بنگر به طرف کدام یک میروی!
توهیـــن....!؟ تمســـخر....؟! درست هدفت را نمی دانم .اصلا نمی دانم روزگار چه بلای سرت آورده ؟ تا کجا درون باتلاقی که با کردارت ساختی می خواهی فرو بروی؟ بوی گند گرفته ای! به خودت نگاه کن... از ریشه و نژاد و خاندان اصیلی نیستی که اگر بودی بوی تعفن ات همه را آزار نمی داد... کجای این دنیای خاکی و فانی نشسته ای که گمان می کنی تا همیشه خواهی بود...تا همیشه هستی! بهایی! کافر! نادان! احمق! تو از کدام دسته ای!!؟ چه می دانی دین و مذهب یعنی چه؟ چه می فهمی تعصب و علاقه داشتن یعنی چه؟ نمی توانی درک کنی شنیدن نام انسانهایی ملکوتی بعد از 1400 سال این گونه اشک بر دیدگان شیعیان جاری کند! گمان برده ای با پاره کردن عکس پیامبر اعظم مان یا فحاشی به امام مظلوم و معصوممان یا تخریب مزار مظلومانه امامم می توانی نام و یادشان را از خاطرمان محو کنی.. به گمانم هنوز قدرت اندیشیدن نداری به این که کسی اینقدر محبوب بماند و اینقدر فدایی داشته باشد بعد از 1400سال ! جایگاه حضرت پیامبر و امام معصوم مان حضرت علی النقی(ع) بر روی این کره خاکی دلهای بی گرد و غبار شیعیان است که تا رسیدن حضرت حجت این عشق و عاشقی ادامه دارد... حرم امام هادی عزیزمان را به خاک کشیدین تا ما شیعیان به حقانیت راه و مظلومیت شان بیشتر ایمان پیدا کنیم..! در محیطی پر از دروغ و تظاهر (فیس بوک) اعلام نظر می کنی..به نظرت چقدر تاثیر دارد بنشینی و در"کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان"؟؟ تو ، تو به شیعیان یادآوری کنی امام محبوبشان را آن هم با الفاظی که لایق تو و کسانیست که راه خاموش گمراهی را به تو نشان داده اند... از تویی که دیگر لیاقت دیده شدن هم نداری جز این توقعی نیست.. اما من و همه شیعیان نخواهیم گذاشت افکاری که به تو و دوستانت دیکته شده را حتی به اجرا در بیاوری. غریب بودن و تنها بودن شیعه را قبول ندارم چون مطلع و آگاه هستم از قدرت و عزتی که به او تکیه کردم قدرتیست بی نهایت و دل دادگان این راه نیز سکوت را نمی شناسند و در زمان نیاز به پا برمی خیزند..... من به پیام پیامبرم به دستورات امامانم گوش جان سپرده ام و گذشتی ندارم در برابر نگاه آلوده و بیان احمقانه شما به مقدساتم... سالروز شهادت امام صبورمان حضرت امام علی النقی(ع) را به همه عاشقان تسلیت می گویم. در لینک زیر نگاهی بیاندازید بر چهره گمراهانی که به حضرت هادی(ع) هتاکی کرده اند:

خبرگزاري فارس: ميدان نبرد مقدس ما عرصه حضور جوانان بيشماري بود كه علياكبروار از حريم ولايت دفاع كردند و لباسهاي خاكيشان به خون نشست و بر اساس آمار، تعداد شهداي 20 و 23 ساله ميان جوانان بيش از ساير سنين است.

به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، دفاع مقدس هشت ساله شاهد حضور جواناني بود كه در ياري ولايت، علياكبرهاي زمانه بودند.
حضور گسترده و داوطلبانه اين جوانان با تمام آرزوهايي كه داشتند، براي نسل جوان امروز تأمل برانگيز است كه چه چيزي غيرت عاشورايي را براي ورود به صحنه نبردي كه تضميني براي بازگشت از آن وجود نداشت، در آنان چنان برانگيخت كه از درس و مدرسه، دانشگاه و حوزه، از آسايش و راحتي زندگي در كنار خانواده گذشتند؛ حتي برخي از نوعروسشان دل بريدند تا آن را در طبق اخلص قرار داده و به خالق يكتا پيشكش كنند.
بر اساس آمار، شهدايي كه ميانگين سني آنها در زمان شهادت حدود 23 سال بوده و شهداي 20 ساله نسبت به ساير سنين، بيشترين نسبت را داشتهاند. در اين گزارش نيمنگاهي به انديشههاي سرداران شهيدي كه در سنين 23 تا 28 سالگي مديريت و فرماندهي بخشهاي مهمي از دفاع مقدس را بر عهده داشتند، مياندازيم.
* بايد زياد بدانم و كم حرف بزنم
شهيد «حسن باقري» متولد 1334 است؛ در دوران دفاع مقدس فرمانده جواني بود كه در راه انجام تكليف و اجراي فرمان رهبر كبير انقلاب اسلامي تمام فرماندهان را شگفتزده كرده بود.
مادرش ميگويد: حسن هيچگاه وقتش را هدر نميداد؛ از 13 ـ 14 سالگي و از دوراني كه از مسائل روز سردرآورد، نوشتن اخبار و مطالب روزنامهها يكي از عاداتش شده بود؛ چرا كه معتقد بود «بايد زياد بداند و كم حرف بزند».
نماز اول وقتش ترك نميشد؛ وقت نماز كه ميرسيد، دست و دلش ميلرزيد و حتي اگر در حال رانندگي بود، كناري ميايستاد تا نماز بخواند. او تا جايي كه از دستش برميآمد، براي حل مشكلات مردم تلاش ميكرد.
مادر شهيد باقري درباره نگه داشتن حرمت والدين از سوي فرزندش اظهار ميدارد: او اگر در خانه بود، يا در حال نوشتن يا خواندن و كار كردن بود اما اگر متوجه ميشد ميخواهم به خريد بروم يا كاري دارم، حتماً براي من وقت مناسبي در نظر ميگرفت. او همواره در راه رفتن مراقب بود كه حتي يك قدم از من جلوتر نرود. حسن از مسائل جنگ زياد صحبت نميكرد؛ هروقت هم كه از او ميپرسيدم كه در جبهه چه ميكني، ميگفت: «كاري نميكنيم».
اين فرمانده جوان در 27 سالگي در حالي كه با شهيد حميد بقايي در منطقه فكه مشغول شناسايي منطقه و آمادهسازي عمليات والفجر مقدماتي بود، مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسيد.
*فرمانده بي مزار
شهيد «مهدي باكري» در سال 1333 در شهرستان مياندوآب متولد شد؛ وي پس از اخذ ديپلم، در رشته مهندسي مكانيك ادامه تحصيل داد. با پيروزي انقلاب اسلامي مهدي نقش مهمي در تأسيس و سازماندهي سپاه در آذربايجان غربي ايفا كرد. او با تكيه بر خصوصيات اخلاقي بينظيرش موفق شد از آذري زبانان مناطق شمال غرب كشور ، لشكري يك دست و خطشكن تشكيل دهد و فرماندهي آن را در عملياتهاي متعددي بر عهده بگيرد.
اين شهيد جاويدالاثر سرانجام به تاريخ 25 اسفند سال 1363 در عمليات بدر به شهادت رسيد. پيكر شهيد مهدي باكري، هنگام انتقال به عقبه، بر اثر اصابت موشك تكه تكه شد و به دست نيامد.
*حالا وقت خواب نيست
شهيد «حميد باكري» كه يك سال بعد از برادرش مهدي متولد شد، در سال 1355 ظاهراً به عنوان تحصيل به خارج از كشور سفر كرد، ابتداء به تركيه و از تركيه براي گذراندن دوره چريكي عازم سوريه شد و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه ثبتنام كرد اما با هجرت امام خميني (ره) به پاريس، حميد نيز درسش را رها كرد و گام در مسيري گذاشت كه انتهاي آن به منطقه طلائيه ميرسيد. شهيد حميد باكري در پنجم اسفند 1362 در عمليات خيبر (منطقه طلائيه) در جريان نبردي سخت با ارتش متجاوز بعثي، شربت شهادت نوشيد. همرزمانش قصد داشتند پيكر او را كه قائم مقام فرماندهي لشكر 31 عاشورا به عقبه بازگردانند اما شهيد مهدي باكري به عنوان فرمانده لشكر امر كرد، تنها زماني ميتوانيد حميد را بياوريد كه جسد بقيه بچهها هم برگردانده شود؛ به اين ترتيب تا امروز حميد باكري هم مزاري ندارد.
همرزمان شهيد «مهدي باكري» درباره وي ميگويد: اين شهيد بزرگوار انساني بود كه در ابتدا تمام خواستههاي نفساني خود را به كنترل درآورد و از چنان سبكبالي برخوردار بود كه هميشه آماده شهادت و پرواز بود بدون اينكه دلبستگي به پست و يا مقامي داشته باشد. او در عمليات والفجر يك سه شبانهروز متوالي نخوابيده بود و در پشت بيسيم كه با فرماندهان مكالمه ميكرد اين جمله را تأكيد ميكرد كه اين شبها، شب خواب نيست و از شدت خستگي و كمخوابي نميتوانست خوب راه برود.
*كشته راه امام حسين (ع)
شهيد «حسين خرازي» سال 1336در يكي از محلههاي مستضعف نشين اصفهان در خانوادهاي متقي و باايمان متولد شد و رشد يافت؛ او در دوران دفاع مقدس فرماندهي لشكر 14 امام حسين (ع) را بر عهده گرفت؛ در عمليات خيبر يكي از دستهايش را به اسلام هديه داد اما خانهنشين نشد به طوري كه با يك دست، بشكه 20 ليتري را بر دوش ميكشيد تا نيروهايش در منطقه جنگي تشنه نمانند. تدبير فرماندهي وي مبني بر اصل غافلگيري و محاصره بود.
شهيد خرازي با ايمان قلبي كه به خداوند داشت توانسته بود از خاكريز «خود» عبور كند و با عنايات الهي در عملياتهاي مهم جنگي موفق باشد.
مادر شهيد خرازي ميگويد: قبل از شهادتش پناهم بود و بعد از شهادتش هم، هر وقت به كمك نياز پيدا ميكنم با حسين صحبت ميكنم و از او كمك ميگيرم. حسين، عاشق امام حسين (ع) بود و در راه امام حسين هم شهيد شد؛ من هم امروز دنبالهرو راه فرزند شهيدم هستم. من فرزندم را براي خدا بزرگ كردم و در راه خدا هم تقديم كردم و به شهادتش افتخار ميكنم.
مادر شهيد خرازي افزود: حسين عاشق امام خميني (ره) بود؛ تلاش ما هميشه اين بوده كه مانند شهيد خرازي و شهداي ديگر در راه انقلاب بمانيم و مدافع اصول باشيم و انشاءالله خداوند سايه رهبرمان را از سرمان كم نكند.
اين سردار جوان، با همسويي ظاهر و باطنش هيچگاه گرفتار نفاق نشد؛ در شرايطي كه افكار مختلف براي سست كردن نيروهاي داخلي تلاش ميكردند، شهيد خرازي تمام نيروي خود را براي حفظ منافع انقلاب اسلامي و امام خميني (ره) به كار ميگرفت.
سرانجام در عمليات «كربلاي 5» زماني كه در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشكل مواجه شد حاج حسين خود پيگير اين امر شد و انفجار خمپارهاي اين سردار بزرگ را در روز جمعه 8 اسفند 1365 در 29 سالگي به سربازان شهيد لشگر امام حسين (ع) پيوند داد.
*زندگي زيباست اما شهادت از آن زيباتر است
سردار شهيد «محمدابراهيم همت» را خيلي از جوانان امروز ميشناسند و او را دوست دارند؛ اين شهيد در سال 1334 در شهرضا به دنيا آمد. وي در دوران تحصيل از هوش و استعدادي فوقالعاده برخوردار بود و با موفقيت تمام، دوران دبستان و دبيرستان را پشت سر گذاشت؛ وي پس از اخذ ديپلم وارد دانشسراي تربيت معلم اصفهان شد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت سپاه پاسداران درآمد.
اين سردار خيبر پس از سالها حضور در جبهههاي نبرد، در عمليات خيبر با مسئوليت فرماندهي لشكر 27 محمدرسول الله (ص) به شهادت رسيد. اين شهيد در بخشي از نوشتههاي خود آورده است «پدر و مادر! من زندگي را دوست دارم، ولي نه آن قدر كه آلودهاش شوم و خويش را فراموش و گم كنم، علي وار زيستن و علي وار شهيد شدن و حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست دارم». شهيد همت قبل از شهادتش به مقام صبر رسيده بود، با ديدن تصوير امام خميني (ره) سر از پا نميشناخت و به واسطه اخلاص به بهترين وجه خدا را ملاقات كردند.
*معلم جوان و مهربان
شهيد «مهدي رجببيگي» متولد سال 1336 از شهر دامغان، بعد از انقلاب زندگياش را به مبارزه با منافقين اختصاص داد.
وي در سال 1354 در هفت رشته دانشگاهي قبول شد اما به خاطر علاقه به رشته راه و ساختمان، در دانشگاه تهران مشغول به تحصيل شد.
مهدي از همان اوايل ورود به دانشگاه به فعاليتهاي صنفي و سياسي روي آورد و با عضويت در شوراي دانشجويي و انجمن دانشگاه به روشنگري جوانان و مبارزه با منافقين و اساتيد منحرف پرداخت و علاوه بر آن در جنوب شهر تهران در مدارس به دانشآموزان درس ميداد و به خاطر علاقهاي كه به افراد مستضعف داشت، براي تدريس هزينهاي دريافت نميكرد.
شهيد رجببيگي جوان بسيار خوشبرخورد و سادهزيستي بود؛ زماني كه روزه ميگرفت كسي متوجه نميشد كه او روزه است؛ وي در شعر و نوشتن مقالههاي سياسي و طنز و داستان متبحر بود و سرانجام در 5 مهر سال 1360 زماني كه منافقين با اسلحه به مردم و پاسداران حملهور شدند، براي مبارزه با آنها اقدام كرد كه در درگيريها با اصابت 7 گلوله به شهادت رسيد.
*ما با ايمان ميجنگيم
حاج «احمد متوسليان» به سال 1332 در خيابان مولوي تهران متولد شد؛ دوران تحصيلات خود را در دبستان اسلامي «مصطفوي» سپري كرد. از همان كودكي ضمن اشتغال به درس و مدرسه به رغم نارسايي قلبي و ضعف توان جسمي در مغازه شيريني فروشي پدرش- " قنادي متوسليان يزدي " - واقع در بازار تهران مشغول شد.
وي پس از پيروزي انقلاب در پاكسازي كردستان، تيپ 27 محمد رسولالله (ص)، فرماندهي تيپ محمد رسولالله (ص) در عمليات فتحالمبين و فتح خرمشهر نقش مؤثري داشت.
سرانجام اين جوان 31 ساله به همراه «سيد محسن موسوي» كاردار سفارت، «تقي رستگارمقدم» كارمند سفارت و «كاظم اخوان» خبرنگار و عكاس ايرنا در چهاردهم تير ماه 1361 خودروي سياسي سفارت جمهوري اسلامي ايران كه در حمايت پليس ديپلماتيك لبنان از شهر بندري طرابلس به بيروت بازميگشت، خلاف ضوابط بينالمللي و مصونيت ديپلماتها در منطقه برباره توسط مزدوران مسلح تحت امر اسرائيل موسوم به «قوات اللبنانيه» متوقف و 4 ديپلمات ايراني به نامهاي ربوده شدند و با گذشت 29 سال از اين اتفاق خانوادههاي اين عزيزان در انتظار بازگشت آنها به سر ميبرند.
سردار احمد متوسليان از جمله سرداران جوان دفاع مقدس بود كه مبارازت شاياني در مقابله با ظالمان داشت؛ وي در آخرين سخنراني به عنوان فرمانده قواي محمدرسول الله (ص) گفت «ما با ايمانمان مىجنگيم؛ جندالله با ايمانش مىجنگد. بگذار بوقهاى تبليغاتى رسانههاى صهيونيستى و سران اسراييل به ما بگويند شما براى خودكشى آمدهايد! ما ثابت مىكنيم كه خون ما باعث خواهد شد كه سرزمينهاى مقدس اسلامى از دست امپرياليزم آمريكا و اين رژيم غاصب و فاسد صهيونيستى آزاد بشود. اين مسلمانان واقعى هستند كه اكنون دارند در مقابل تجاوز صهيونيستها ايستادگى مىكنند و ما نيز به يارى خدا هر شهرى را كه توسط اسراييلىها محاصره شده، با در محاصره انداختن نيروهاى دشمن آزاد خواهيم كرد و اسراييل را به سقوط مىكشانيم».
*خوشحالم از اينكه سايه ولي فقيه بالاي سرمان است
در جايي ديگر نوجوان 16 ساله شهيد «عبدالمجيد رحيمي» در فرازي از پندهاي خود مينويسد «هر وقت از اخبار كشور چيزهايي ميشنوم و ناراحت ميشوم يك لحظه فكر ميكنم سايه ولي فقيه بالاي سرمان است، تمام غم و غصهها را فراموش ميكنم و خيلي زود سجده شكر بجا ميآورم».
*مردانه در مبارزه با نفاق
در بين شهداي انقلاب اسلامي، زنان شهيدهاي داريم كه مردانه در برابر دشمنان داخلي و خارجي ايستادگي كردند، يكي از اين شهدا شهيده «نسرين افضل» است؛ وي متولد سال 1338 در خانواده مذهبي استان فارس بود و در دوران تحصيل به عنوان يكي از دانشآموزان باهوش و با شعور، بر بسياري از نابسامانيها در رژيم طاغوت اعتراض كرد تا جايي كه مورد تعقيب نيروهاي امنيتي قرار گرفت.
اين شهيده، پس از پيروزي انقلاب اسلامي با حضور مؤثر در كميته امداد سپاه و جهاد سازندگي با خدمت به مجرومان روستايي، بيشترين قرب به پروردگار را براي خود كسب كرد. شهيده افضل، در آغاز سال 1360 با مشورت برادر شهيدش «احمد افضل» با فراخوان جهادسازندگي شيراز، به همراه جمعي از خواهران متعهد به كردستان اعزام شد و تمام وقت خويش در مهاباد به مجاهدت پرداخت و سرانجام در شامگاه 4 دي 1361در حالي كه براي مراجعت به منزل سوار اتومبيل بود، در مسير به كمين عوامل پليد آمريكا افتاد و بر اثر اصابت گلوله به سرش، پس از يك سال حضور در مهاباد، در اوج خلوص و خدمت به اسلام به شهادت رسيد.
*از هر كلمه امام درس بگيريد
سردار شهيده «مريم فرهانيان» از ديگر شهداي دفاع مقدس است كه در 24 دي ماه سال 1342 در آبادان در خانوادهاي متوسط و مذهبي به دنيا آمد؛ دوران كودكي را كه در واقع تنها دوره آرام زندگياش بود در محيط آرام خانه سپري كرد و سپس به مدرسه رفت.
وي در آغاز جواني با مطالعات فراوان و شركت در مجالس بحث و سخنراني، به ماهيت پليد استكبار، امپرياليسم جهاني و صهيونيسم پي برد و به دنبال اين شناخت، بر اساس رسالتي كه احساس ميكرد، به صفوف متحد مبارزان پيوست؛ وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، دوره آموزشي سپاه را با موفقيت به پايان رساند و جزء اعضاي ذخيره سپاه پاسداران شد.
اين سردار شهيده با شروع جنگ تحميلي و تجاوز رژيم بعثي عراق به كشور در آبادان ماند و به ياري برادران مجروح پرداخت؛ وي در شكست حصر آبادان و در آزادي خرمشهر و بسياري از عملياتهاي ديگر، فعاليت چشمگيري داشت. شهيده فرهانيان بارها در حالي كه روزهدار بود در گرماي طاقتسوز خوزستان، همراه با همكاران، براي سركشي به خانوادههاي شهدايي كه به اهواز منتقل شده بودند، ميرفت و براي خدمت به آنان، آرام و قرار نداشت.
اين ستاره جنوب سرانجام در غروب سيزدهم مرداد ماه 1363، در حالي كه همراه با دو تن از خواهران همكار خود بر مزار شهيدي كه بنا به وصيت مادر شهيد كه از آنان قول گرفته بود هر سال به جاي او بر سر مزار پسر شهيدش حاضر شوند و جاي او را پر كنند، در حالي كه راهي گلستان شهدا شده بودند؛ مورد اصابت تركش خمپاره دشمن بعثي قرار گرفتند و به شهادت رسيد.
سردار شهيده مريم فرهانيان در وصيتنامه خود با تأكيد بر اطاعت و پيروي از رهبري و پشتيباني از ايشان تصريح كرده است: «به پيامها، فرمانها و دستورات امام توجه كنيد و سعي كنيد كه از هر كلمه امام درس بگيريد و امام را تنها نگذاريد».
ما جوانان امروز با توجه به تهاجمات گسترده دشمنان وظيفهاي سنگينتري براي حفظ انقلاب اسلامي به خصوص ادامه دادن راه شهيدان داريم و پس بايد در كار خود نيز تأمل كنيم كه چه كردهايم و چه بايد بكنيم تا شرمنده امام و شهدا نشويم.

حضرت آيتالله خامنهاي به پيشرفتهاي بزرگ كشور در زمينههاي گوناگون بهويژه در مسائل اقتصادي اشاره و اظهار كردند: بايد اين نگاه اميدآفرين را مقدمهاي براي هر پيشنهاد و طرحي قرار داد و در توضيح و تشريح وضعيت از نگاه منفي و سياهنمايي پرهيز كرد.
به گزارش رجانیوز، حضرت آيتالله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح امروز در ديدار رئيس و اعضاي هيئت رئيسه اتاقهاي بازرگاني ايران و تهران، با اشاره به سال جهاد اقتصادي، اولين شرط موفقيت در اين جهاد عظيم را برآورد درست و اميدآفرين از شرايط كشور و ارائه آن به افكار عمومي دانستند.
رهبر انقلاب اسلامي به پيشرفتهاي بزرگ كشور در زمينههاي گوناگون بهويژه در مسايل اقتصادي اشاره و خاطرنشان كردند: بايد اين نگاه اميدآفرين را مقدمهاي براي هر پيشنهاد و طرحي قرار داد و در توضيح و تشريح وضعيت از نگاه منفي و سياهنمايي پرهيز كرد چراكه در سايه اميد، نشاط حاصل ميشود.
ايشان سياستهاي كلي اصل 44 را ريلگذاري جديد در اقتصاد كشور برشمردند كه با يك زاويهاي دقيق، مسائل اقتصادي به سمت ديگري هدايت شد.
حضرت آيتالله خامنهاي ايجاد جرأت و جسارت در بخش خصوصي را براي حضور در ميدانهاي بزرگ اقتصادي، از وظايف مهم اتاق بازرگاني دانستند و با اشاره به امكانات گسترده در كشور، بر شناسايي فعالان بالقوه اقتصادي تأكيد كردند.
رهبر انقلاب اسلامي افزودند: فعالان اقتصادي كه در مجموعه اتاق بازرگاني جمع ميشوند، بايد با احساس مسئوليت و با اميد، نقش خود را در شرايط و وضع كنوني كشور تعريف و ايفا كنند.
ايشان به تلاش آمريكا و ديگر دشمنان جمهوري اسلامي براي ضربه زدن به كشور با استفاده از تحريم و ديگر توطئهها اشاره و خاطرنشان كردند: هدف دشمنان از ايجاد اين فشارها، نااميدي مردم و به شكست كشاندن انقلاب اسلامي بود اما اينها نميتوانند بر حركت مردمي و خدايي ملت ايران فائق شوند چراكه مطمئن هستيم تا وقتي كه دلها پر از اميد و در كنارش مجاهدت باشد، بر همه اين توطئهها فائق خواهيم آمد.
در ابتداي اين ديدار آقايان نهاونديان رئيس اتاق بازرگاني ايران، ميرمحمد صادقي عضو هيئت رئيسه اتاق بازرگاني و آلاسحاق رئيس اتاق بازرگاني تهران در گزارشهايي بر لزوم واگذاري مديريتهاي اقتصادي به بخش خصوصي و تعاوني، تعامل نزديكتر با دولت، ايجاد احساس مسئوليت براي بخش خصوصي، بازنگري در قوانين و مقررات، تدوين استاندارد حلال در عرصه اقتصادي، پالايش جدي در فرهنگ عمومي اقتصاد كشور، استفاده از نظرات فعالان اقتصادي در تصميمگيريهاي كلان و حمايت از جهادگران اقتصادي مطالبي را مطرح كردند.
آن روز مادر خوشحال و خندان براي اين كه دختر را ببيند و از او خواستگاري كند، از خانه بيرون رفت. بعد از دو ساعت وقتي به خانه برگشت، ديدم عصباني است. به قول معروف توپش پر بود.

خبرگزاري فارس: گرچه شهرت خانه منسوب به امام علي(ع) در محل فعلي كوفه را رد نميكنيم، اما تقسيمات درون اين خانه قطعاً با روحيات ايشان سازگاري ندارد و ساخته و پرداخته ذهن رژيم بعث عراق بوده است.

به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه اطلاعرساني بعثه مقام معظم رهبري، در اين كه امام علي عليه السلام در اواخر عمر شريفشان به مدّت چهار سال و چند ماه حكومت كردهاند و مركز حكومت ايشان نيز در كوفه بوده است و به يقين در خانهاي سكونت داشتهاند، ترديدي نيست ولي اين كه محل سكونت ايشان در كجاي كوفه بوده، بيرون يا درون دار الاماره، اطلاع دقيقي در دست نيست؛ چون به هر حال اين احتمال وجود دارد، كه محل فعلي در مجاورت كاخ دار الاماره كوفه، خانه آن حضرت باشد و نيز با توجّه به شهرت اين محل به عنوان خانه امام، ما نيز آن را رد نميكنيم. ولي تقسيمات درون اين خانه قطعاً با روحيات ايشان سازگاري ندارد و ساخته و پرداخته ذهن كساني است كه در سالهاي آخر حكومت صدام آن را بازسازي كرده اند.
به عنوان مثال اختصاص مكاني به عنوان مكتب الحسنين (عليهما السلام) در اين خانه، فاقد هرگونه توجيه عقلايي است. اعتقاد متقن شيعي ما اين است كه آن دو بزرگوار امام بودهاند و علم لدنّي داشتهاند و نيازي به تعلّم و فراگيري نداشتهاند.
علاوه بر اين در زمان حاكميت پدرشان در كوفه يعني بين 58 تا 63 سالگي از عمر آن حضرت، اين دو بزرگوار نيز مرداني 30 ـ 40 ساله و داراي شخصيّت و زندگي مستقل بودهاند و داشتن چنين مكتبي در خانه پدرشان براي آن دو بزرگوار قابل توجيه نيست. برخي كوشيدهاند، با ترجمه كلمه مكتب به معني محل تدريس يا دفتر كار، مشكل را حل كنند اما قابل پذيرش نيست؛ زيرا چگونه اتاقي به اين كوچكي محل اجتماع شاگردان يا ارباب رجوع به درون خانه شخصي امام چگونه قابل توجيه است؟
* نمازهايي كه براي قسمتهاي مختلف اين خانه ابداع كردهاند، هيچگونه وجه شرعي ندارد
از اينها گذشته، نمازهايي كه براي قسمتهاي مختلف اين خانه تشريع و ابداع كردهاند، مثل نماز مكتب الحسنين يا نماز چاه اميرالمؤمنين يا نماز مغتسل اميرالمؤمنين يا نماز اتاق حضرت زينب و امالبنين فاقد وجاهت و ريشه درست و مستند بوده و موجب وهن شيعه است؛ مگر آن كه به زائران تفهيم شود، در اين فرصتها، نمازهاي مأثوري از قبيل نماز هديه به امام عليه السلام يا نماز حاجت يا نمازهاي اداء و قضاي يوميه به جا آورند.
از نمازهاي ساختگي هم كه بگذريم؛ روزانه چندين هزار نفر زائر وارد عراق ميشوند و جمع زيادي از مردم عراق هم هر روز به اين محل ميآيند و همگي مقيدند از اين خانه بازديد كنند. يعني؛ از راهروهاي تنگ آن عبور و در هر يك از اين اتاقهاي تنگ نماز بگزارند و همين موجب اختلاط زن و مرد ميشود كه امري ناپسند است.
گروه تاریخ ـ عاطفه صادقی: از 12 خرداد 1313 که رضاخان در اولین و آخرین سفر خارجی خود به ترکیه تصمیم گرفت با زور چماق و دگنک مانند ممالک فرنگی،اسباب ترقی و رفاه جامعه ایرانی را فراهم سازد تا کنون 77 سال میگذرد. رضاخان مرده است و جوانان اکنون از آن ادعای واهی، تنها لیستی از خشونت و جنایات قزاق چکمه پوش را در ذهن دارند.
21 مرداد 1314 سالروز قیام مردمی مسجد گوهر شاد علیه یکی از تحفههای رضاخانی در راستای مدرن شدن جامعه ایران یعنی کشف حجاب است البته گامهای تدریجی دولت سرانجام به اعلام رسمی کشف حجاب در هفدهم دی 1314 منجر شد ولی مجاهدت علما و خونبهای شهدای مبارزه با کشف حجاب رضاخانی باعث شد این قانون بی ریشه و غیر عاقلانه در طول زمان ابتر شود.
سر کلاف کشف حجاب در ایران، به تنها سفر رضاخان به ترکیه بر نمیگردد. قصه از آنجایی آغاز میشود که عدهای روشنفکر از فرهنگ برگشته به فکر طبابت جامعه خود افتادند و این به ظاهر طبیبان با نسخه اشتباه خویش، نه تنها علاج درد نکردند که عزرائیل حکومت رضاخانی شدند. آنها نسخه پیچیدند که از فرق سر تا نوک پا غربی شویم با این تصور ساده دلانه که دامن کوتاه و کلاه شاپو ما را همانند جوامع غربی به پیشرفت میرساند!
و اینگونه با پا گرفتن یک اندیشه غلط، دمل چرکین قشریگری به سرطان حکومت رضاخانی ختم شد.
احمد کسروی، از نویسندگان غرب زده با برشمردن کشف حجاب در زمره کارهای نیک رضاشاه، چنین مینویسد: «آنچه ما در تهران میبینیم، بیش از این نتیجه پیدا نشده که برخی پیرهزالهای ازجهانبرگشته و برخی از زنهای بیسواد و نافهم، چادر به سر کنند.»
البته روشنفکران ایرانی به تنهایی به چنین اندیشه منوری نرسیدند بلکه اعمال چنین سیاستهای در ترکیه توسط کمال آتاتورک، در ایران توسط رضاخان و در افغانستان توسط امان الله خان، به صورتی هماهنگ توسط انگلیس تقویت و دنبال میشد. چرا که تضعیف و تحقیر باور اسلامی مردم منطقه به معنای جلوگیری از شکلگیری مجدد تمدن اسلامی بود و تجدد خواهی مورد تأیید انگلیس این خطر را مهار میکرد.
امامخمینی(ره) تاکید میکنند که استعمارگران برای به یوغ کشیدن ما ابتدا "به سراغ زنان ما آمدند"
امامخمینی(ره) با آگاهی از این سیاست غرب فرمودند: « آنان چون میدیدند که زنان در نهضت مشروطه و پس از آن، نقش برجسته داشتهاند و آنها هستند که میتوانند حتی مردان را به میدان مبارزه بکشند، نخست به سراغ زنان ما آمدند. »
همفر، جاسوس معروف انگلیسی، در اوایل قرن دوازدهم هجری دراینباره به وزارت مستعمرات بریتانیا پیشنهاد کرد: «لازم است با این توجیه که حجاب از عادتهای دوره خلفای عباسی بوده و ریشه در اسلام ندارد، زنان مسلمان را تشویق کنیم از حجاب دست بردارند. در این رابطه میتوانیم استناد کنیم که مردم، همسران پیامبر را میدیدند و زنان در عصر پیامبر در تمام کارها شرکت میکردند. بعد ازآنکه زنان مسلمان از حجاب بیرون آمدند، جوانان را نسبت به آنان تشویق و تحریک کنیم تا بین آنان فساد ایجاد شود.»
حضرت امام خمینی رحمه الله در خصوص تغییر لباس و کلاه چنین بیان داشتند: «... آن هایی که این قدر قوه تمیز ندارند که کلاه لگنی را که پس مانده درندگان اروپاست، ترقی کشور می دانند، با آن ها حرفی نداریم که آن ها از ما سخن خردمندانه را بپذیرند و عقل و هوش و حس آن ها را اجانب دزدیده اند... . آن روز که کلاه پهلوی سر آن ها گذاشتند، همه می گفتند: مملکت باید شعار ملی داشته باشد، استقلال در پوشش دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد، کلاه لگنی [شاپو] گذاشتند سر آن ها، یک دفعه حرف ها عوض شد. گفتند: ما با اجانب مراوده داریم. باید همه هم شکل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم. مملکتی که با کلاه عظمت برای خود درست می کند یا برایش درست می کنند، هر روزی کلاهش را ربودند، عظمتش را هم می برند.»
اگرچه قیام مسجد گوهر شاد با قتل عام مردم، دستگیری و انزوای علما و اختناق بیشتر فضای سیاسی به ظاهر شکست خورد ولی بازتاب این قیام در جامعه ایرانی، نتایج درخشانی را در پی داشت؛
1)برای همیشه مشروعیت خاندان پهلوی را زیر سوال برد و به عنوان یک نقطه اوج مبارزات در مردم بر ضد حکومتی که با مذهب سر ستیز دارد سقوط پهلوی اول و دوم، تنور مبارزه را گرم نگه داشت.
2) به مردم ایران ثابت کرد که مدرنیته مورد نظر غرب و ترقی غربی، هرگز با اعتقادات و دیانت آنها سر سازگاری ندارد. این تفکر موجب تقویت پایگاه روحانیت شیعی به عنوان نهاد متولی دیانت مردم شد. قیام مسجد گوهرشاد اگرچه به ظاهر شکست خورد ولی افقهای جدیدی از مبارزه دینی تحت نظارت مرجعیت شیعی را برای مردم ایران گشود.
در واقع دستاورد اصلی قیام مسجد گوهر شاد، نشان دادن ماهیت اصلی تمدن و رفاه غربی به جامعه ایرانی است. با این قیام و کشتار وحشیانه رضاخان در آستان مبارک رضوی، ثابت شد که نسخه تجویزی روشنفکران برای مدرن شدن جامعه ایران نه تنها به مقدسترین اعتقادات آنها، که به جان آنها نیز رحم نمیکند.
این دستاورد بعدها خود را در قالب انقلاب اسلامی و حضور پر شور زنان باحجاب در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی به خوبی نشان داد.
در دفاع مقدس هشت ساله نیز، اهمیت حجاب در وصیت نامه رزمندگان حتی هم ردیف خون شهداء ارزیابی میشود؛
-ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من. «شهید محمدحسن جعفرزاده»
-توصیه ای که به خواهران دارم این است که اگر می خواهند خون شهیدان را پایمال نکنند، این است که حجاب خود را حفظ کنند. «شهید آبیاران»
- ...و شما خواهران حجاب خود را حفظ کنید که حجاب شما سلاح شماست. «شهید اسماعیل اسکندری»
-وصیت من به خواهرانم این است که در شهادت من مثل زینب(س) عمل کنید و حجاب که اصلی ترین مسئله است را رعایت کنید که حجاب حمایت از خون شهداست. «شهید علی آقا باقری»
این تفکر حتی در بیداری اسلامی کشورهای منطقه خود را نشان میدهد. حضور بانوان باحجاب علیه دیکتاتورهای غرب زده و دست نشانده غربی در کشورهای اسلامی به نمادی از روح اسلام خواهی و استکبار ستیزی این بیداری تبدیل شده است
3) کشف حجاب رضاخانی به شکلگیری نهضت رساله نویسی علما در باب حجاب انجامید، صدها رساله پیرامون این موضوع، آثار، دلایل و شبهات پیرامون آن توسط علما نوشته شد که نتیجه آن تبدیل حجاب از یک رفتار دینی به یک گفتمان فکری بود.
اکنون در پرتو انقلاب اسلامی ایران، بحث حجاب به بحثی زنده در میان مسائل مربوط به زنان تبدیل شده است و این بزرگترین دستاورد قیام مسجد گوهرشاد است. حضور دختران و زنان در تمامی عرصههای سیاسی، علمی، فرهنگی و خانوادگی با حجاب کامل اسلامی خونبهای شهیدان این قیام است.
در شرایطی که غرب با تمام توان و نیرو تلاش میکند تا زنان جوامع مسلمان را از این نعمت عظیم محروم سازد یکی از اصلی ترین دلایل رأی آوردن نخست وزیر ترکیه، قرار گرفتن همسر باحجابش در کنار وی است و حجاب بانوان به یکی از اصلیترین نمادهای مبارزه با رژیمهای غرب زده و دیکتاتور منطقه تبدیل میشود و آیا با این اوصاف قیام مسجد گوهر شاد شکست خورده است؟!
تغییر کلاه مردان، مقدمه کشف حجاب
جهت آماده ساختن زمينه کشف حجاب مجلس، در ششم دي ماه 1307 قانون متحدالشکل نمودن البسه را تصويب کرد که بر اساس آن، پوشيدن کت و شلوار و کراوات و کلاه فرنگي براي مردان، الزامي شد. تلاش هاي رضا خان باعث شد تا عده اي از زنان غرب زده، بويژه زنان درباري و دولتمردان، به صورت بي حجاب يا بدحجاب، در مجامع و معابر عمومي ظاهر شوند و مردم نيز تحت تاثير اختناق و ظلم رضاخاني، حساسيت لازم را از خود نشان ندادند.
تعویض کلاه مردان مقدمه کشف حجاب زنان بود، که هیچکس جرات نکرد علنا به آن اعتراض کند.
جشن شیراز مقدمه قیام مسجد گوهر شاد
برگزاری جشنهای گرامیداشت بیحجابی در ماههای دی و بهمن 1314 در سراسر کشور از جمله جشن شیراز که میتوان آن را مقدمه قیام مسجد گوهر شاد نامید.
چند ماه قبل از قیام مردم مشهد، برگزاری جشن شیراز با حضور علی اصغر حکمت، وزیر معارف در 13 فروردین 1314ه.ش مقدمه قیام مسجد گوهر شاد محسوب میشود. در این جشن پس از ایراد سخنرانی ها ، در خاتمه، عده ای از دوشیزگان بر روی صحنه نمایان می شوند و ناگهان نقاب از چهره برمی گیرند و ارکستر آهنگ رقص می نوازد و دختران به پای کوبی می پردازند. روز بعداین خبر مانند بمبی در شهر میپیچد و عده ای از مردم در مسجد وکیل اجتماع میکنند. در اولین اقدام حسام الدین فال اسیری از علمای شیراز به برگزاری چنین مراسمی اعتراض کرده و آن را از مظاهر بیدینی در جامعه میداند.. اعتراض او باعث میشود تا بلافاصله دستگیر و زندانی گردد.
اولین زنی که در ایران کشف حجاب کرد چه کسی بود؟!
تساوی حقوق زن و مرد یکی از 12 تعالیم اجتماعی بهائیت است. که کشف حجاب و بی بندوباری زنان و مردان ذیل آن قرار میگیرد.
در این باره در دوره ناصرالدین شاه، اولین زنی که به صورت عمومی و علنی کشف حجاب کرد. زنی است با نام زرین تاج که توسط سران بابیت ملقب به طاهره و قره العین و تنها زنی است که از "حروف حی" محسوب میشود.( لقبی که به بر اساس حروف ابجد به ۱۸ نفر از اولین کسانی که علی محمد باب ایمان آوردند، اطلاق میشود)
نخستین واقعه ی کشف حجاب در ایرانِ پس از اسلام، در بدشت- که اکنون در استان سمنان واقع است- روی داد. در این مکان عدهای از بابیان به سرکردگی محمد علی قدوس و طاهره قره العین به دو منظور "اول : نجات باب از زندان ماکو، دوم: تعیین تکلیف بابیه با دین اسلام و اعلام جدایی و مخالفت صریح با دیانت حضرت ختمی مرتبت دور هم جمع شدند. که در این مکان قره العین در برخوردی کاملا متضاد با دین اسلام و مغایر با شرایط اجتماعی زمان خود با به نمایش گذاشتن سیمای برهنه خویش، اولین زنی بود که با "نسخ رسوم گذشته" زمینه های اجتماعی گسترش لادینی و اباحی گری را که از مقاصد استعمار بود فراهم ساخت.
وی در اجتماع بدشت چنین گفت:"بدانید احکام شریعت محمدی اکنون به واسطه ظهور باب منسوخ گشته، احکام شریعت جدید باب هنوز به ما نرسیده و اکنون اشتغال شما به نماز و روزه و زکات و سایر آنچه را که محمد (صلی الله علیه و آله) آورده است، همه اعمالی لغو و افعالی باطل است ...امروز امر و تکلیف و نهی و تضییقی وجود ندارد و اکنون ما در زمان فترت واقعیم. پس، از حالت تنهایی به حال اجماع بیرون بیایید و این حجابی را که میان شما و زنان مانع از استفاده و استمتاع است، پاره کنید؛ آنها را در کارهای خودتان شریک سازید و کارها را میان خودتان و زنان بعد از آنکه کام دل از آنها برداشتید، تقسیم کنید. با آنها آمیزش داشته باشید. آنها را از خانه ها به انجمن ها ببرید. زنان، گل های زندگی دنیا می باشند. گل را باید از شاخ بچینید و ببویید؛ زیرا گل برای چیدن و بوییدن آفریده شده و شایسته نیست که آن را آماده بدارید و بدان نیک نظر ندارید. آنها را با لذت تمام ببویید. گل و شکوفه را باید چید و برای دوستان به ارمغان فرستاد."
بخشهایی از سخنرانی تاریخی حضرت امام خمینی (ره)در عصر عاشورای روز 13 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه ناظر به دست داشتن بهائیت در توجه ویژه به زنان به وسیله طرح مسائلی مانند کشف حجاب و تساوی حقوق زن و مرد است.
"یك حقایقى در كار است، من باز سرم دارد درد مىگیرد؛ یك حقایقى در كار است. شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهاییهامراجعه كنید؛ در آنجا مىنویسد: تساوى حقوق زن و مرد، رأى عبدالبهاء است؛ آقایان از او تبعیت مىكنند. آقاى شاه هم نفهمیده مىرود بالاى آنجا، مىگوید: تساوى حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق كردند كه بگویند بهایى هستى، كه من بگویم كافر است؛ بیرونت كنند. نكن اینطور؛ بدبخت! نكن اینطور. تعلیم اجبارى عمومى نظامى كردن زن، رأى عبدالبهاء است...مطالب خیلى زیاد است، بیشتر از این معانى است كه شما تصور مىكنید.مملكت ما، دین ما، در معرض خطر است."
آیت الله مرعشی نجفی به چه کسی سیلی زد؟!
رییس شهربانی قم برای اجرای کشف حجاب به حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله علیها) وارد میشود .او که مردی گستاخ و بدزبان بود با داد و فریاد به بانوان باحجابی که در کنار ضریح حضرت معصومه(سلام الله علیها) به زیارت اشتغال داشتند پرخاش و حمله میکند تا چادر را از سرشان بگیرد، فریاد و ناله زنان بلند میشود، مرحوم آیه الله العظمی مرعشی نجفی که در آن جا حضور داشتند، بسیارناراحت شده و برای جلوگیری از گستاخی رییس شهربانی او را از این کار نهی کرده، ایستاگی کرده و سیلی محکمی به صورت او میزند.
رییس شهربانی، گستاخی را ادمه داده و آیه الله مرعشی را به قتل تهدید میکند و به ایشان ناسزا میگوید.
یک روز بعد از این حادثه، رئیس شهربانی که در بازار قم عبور می کرد، بر اثر ریزش قسمتی از سقف ساختمان بازار و تخریب آوار بر سرش، در دم هلاک میشود.( بر ستيغ نور، علي رفيعي، ص 77)
اشاره آیت الله حائری به رگهای گردنشان
مهمترين مخالفت علما و مراجع قم با رژيم رضا شاه در ماجراي كشف حجاب بروز يافت. مرحوم آيةالله حائري ضمن رعايت جوانب قضايا و ايستادگي در برابر كساني كه به دنبال گرفتن سوژه و دستاويز كردن آن از مسئله كشف حجاب اظهار نفرت نمود و چون احساس كرد اين نقشه شنيع، جدّي است و كارگزاران رژيم به شدّت پيگير عملي ساختن آن حتّي در شهر مذهبي قم هستند، به عنوان اعتراض، جلسات درس و بحث و نماز جماعت خود را تعطيل كرد و تنفّر خويش را از حوادث پيش آمده اعلام نمود. چون عدّه اي از روحانيون و بازاريان نزد ايشان آمدند و در خصوص كشف حجاب و عوارض ناگوار آن مطالبي به عرض آية الله حائري رسانيدند، آن مرجع عاليقدر به رگهاي گلويش اشاره كرد و گفت: بايد تا پاي جان مقاومت نمود. من ايستاده ام؛ چرا كه مسأله حجاب چيزي [ است ] كه ضرورت دين است و بنا به نص قرآن واجب شمرده مي شود.( آثار الحجّة، ص 50؛ خورشيد حوزه هاي علميّه، محمد محمدي اشتهاردي، ص 105)
راهکار آیت الله حائری در زمان کشف حجاب و تبدیل مراسم تشییع ایشان به نمایش مخالفت زنان قم با سیاست رضاخانی
به دنبال رسميّت يافتن كشف حجاب، آية الله حائري یزدی، به چاره جويي پرداخت و از آن جا كه مسأله حمّام رفتن، زنان را دچار دشواري مي ساخت و آنان را به ناچار به بيرون از خانه مي كشاند و با نيروهاي انتظامي رويارو مي ساخت، آن پيشواي پارسا براي پيشگيري از مواجه شدن زنان وابسته به خانواده اش با پليس و نيروهاي شهرباني و تعدّي به آنان به دليل رعايت حجاب، زيرزميني از خانه اش را به گرمابه تبديل نمود كه مورد استفاده زنان فاميل و همسايه قرار گرفت. اين راهكار، براي بسياري از مقلّدين آيةالله حائري به عنوان راهکاری عمومی مورد استفاده قرار گرفت.
با رحلت آية الله حائريرحمة الله عليه در شب هفدهم ذي القعده سال 1355 ه .ق با وجود آن كه فشار دستگاه پهلوي در اوج بود و جرأت و قدرت را از همه سلب كرده بود، مراسم تشييع آن عالم عظیم الشأن به نوعی نمایش مخالفت مردم با سیاست راخانی را رقم زد و زنان قم كه تا قبل از ارتحال آية الله حائري براي مصون ماندن از تعدّي مأمورين شهرباني در خصوص حجاب، به خانه ها پناه برده بودند، به بهانه شركت در مراسم تشييع آن مرحوم به خيابانها ريختند و براي نخستين بار، پس از كشف حجاب، در معابر و مجامع عمومي، با حجاب كامل و چادر و در قالب يك اجتماع بزرگ، حضور يافتند و بدين گونه سدّ اختناق و فشار را در هم شکستند.
دیدگاه امام خمینی پس از خلع لباس خود
در زمان رضاخان، پیش از آن که طرح تغییر لباس و بر سر گذاشتن کلاه شاپو به مرحله اجرا درآید، برای جلوگیری از مخالفت روحانیان، نخست دولت اعلام کرد به این دلیل که اشخاص غیر روحانی یا روحانی نمایان، نتوانند از پوشیدن لباس و عمامه سوء استفاده کنند، باید اشخاصی که به این لباس ملبّس هستند، از دو نفر از مراجع گواهی بگیرند که آیا برای پوشیدن لباس روحانیت صلاحیت دارند، یا خیر و مجتهدان نیز شهادت نامه بدهند. سپس روحانیان گواهی را به وزارت معارف ببرند و اجازه پوشیدن لباس دریافت کنند. دولت بدین ترتیب، در مورد کسانی که معمّم بودند، سخت گیری هایی نمود. پس از آن، افراد معمّم، یا در معابر رفت وآمد نمی کردند و در خانه می ماندند، و یا اگر در معابر رفت و آمد می کردند، گرفتار پلیس می شدند.
آیت الله محمد فاضل لنکرانی از قول پدر خویش نقل کردند که پدرم فرمود: با عدّ ه اي از دوستان از جمله حضرت امام خميني جلسه اي تشكيل داديم و در آن جلسه بحث اين بود كه اگر كار به جايي برسد كه ما را خلع لباس كنند وظيفه چيست؟در نتيجه تصميم گرفتيم كه اگر از لباس هم خارج شديم، وظيفه تحصيل علوم ديني و ارشاد مردم را به هر صورتي كه شده ادامه ميدهيم.(مصاحبه با آيةالله محمد فاضل لنكراني، مجلّه حوزه، شماره 43 و 44)
امام خميني (قدس سره) در بخشي از نامه خود به شهيد آيةالله سعيدي (در تاريخ 9 اسفند 1347) چنین بیان میکنند: «در نظر دارم كه به يكي از آقايان ائمه (جماعت) در زمان فشار براي تغيير لباس گفتم اگر شما را اجبار به تغيير لباس كنند چه مي كنيد؟ گفت: در منزل مي نشينم و بيرون نمي آيم. گفتم اگر من را اجبار كنند و امام جماعت باشم، همان روز با لباس تازه به مسجد مي روم. بايد پست ها را نگه داشت و در وقت مقتضي با اعتراض دسته جمعي طرف را كوبيد».57) صحيفه نور، ج 22، ص 83؛ علما و رژيم رضا شاه، ص 498)
سکوت علما به این دلیل بود که گمان میکردند شاه از این مسائل بی اطلاع است
پس از واقعه کشف حجاب در جشن شیراز و دستگیری آیت الله فال اسیری، بیحرمتی به یک عالم دینی و حبس وی، موجی از اعتراضات را در کشور بویژه در حوزههای علمیه قم، مشهد و تبریز در پی داشت. در تبریز دو مرجع عالیقدر، سید ابوالحسن انگجی و میرزا صادق آقا به تغییر لباس و کلاه شاپو اعتراض و به سمنان تبعید گردیدند. «در مشهد هم که دستور تغییر لباس رسیده بود و خبر جشن شیراز و گرفتاری فال اسیری و تبعید دو نفر از علماء تبریز منعکس گردیده بود، غوغایی برپا کرده و مراجع روحانی را سخت ناراحت نمود. جلساتی برای بحث و گفتگو درباره تغییر لباس و سختگیریهایی که در باره معممین به موقع اجرا گذارده بودند تشکیل میگردد. در این جلسات که آیت الله حاج آقا حسین قمی و آیت الله سید یونس اردبیلی و آقازاده فرزند آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و جمعی دیگر از علما و مدرسین درجه اول مشهد شرکت داشتند مسئله تغییر لباس مطرح و اظهار عقیده میکنند که دنباله تغییر لباس به برداشتن حجاب منتهی خواهد گردید و باید با شدت از آن جلوگیری نمایند.»
تا این زمان برخی از علما معتقد بودند که کارهای صورت گرفته بدون اطلاع شاه بوده و ایشان مخالف این اعمال ضد دینی بوده و هستند، اما علی اصغر حکمت طی نطقی در میدان جلالیه تهران با حضور رئیس الوزراء (ذکاء الملک) بطور آشکار اعلام میکند که گمان مردم مبنی بر عدم آگاهی رضاشاه از جشن شیراز و خود سرانه بودن این حادثه اشتباه محض است. در این نطق حکمت وقوع این حادثه را مستقما بدستور شخص رضاشاه می داند.
این اظهارت و وقوع این حوادث درکشور پس از درج در مطبوعات در سطح شهر مشهد هم انتشار یافت. آیت الله سید عبدالله شیرازی که در این زمان در مشهد حضور داشته و از نزدیک شاهد وقایع بوده است، بیان میکند که چون روزنامه حاوی درج این مطالب به مشهد برای آیت الله حسین قمی ارسال شد. ایشان پس از مطالعه این اخبار و جریانات طی سخنانی گریه کرده، اینطور بیان میکنند که« خلاصه اسلام فدائی میخواهد و من حاضرم فدا شوم.»
قانون رضاخانی؛ روسپیان باید چادر سر کنند!
با اعلام قانون منع حجاب قوانین زیر طی بخشنامههایی به تمامی مراکز دولتی و غیر دولتی ابلاغ شد:
1ــ اعطای وام به کارمندان دولت جهت خرید لباس مناسب برای همسرانشان به منظور حضور در جشنها و میهمانیها
2ــ توبیخ و در مواردی اخراج کارمندان دولت در صورت عدم حضور آنها و همسرانشان (بدون حجاب) در ضیافتها
3ـ بازداشت و مجازات مخالفان کشف حجاب
4ــ ممانعت از ورود زنان باحجاب به فروشگاهها، سینماها، گرمابههای عمومی، درمانگاهها، و یا ممانعت از سوارشدن آنها به درشکه و اتومبیل.
"برای اهانت بیشتر به زنان چادری، روسپیان حق بیحجابشدن نداشتند. مجله شهربانی نیز آماری از جرایم اعمال منافی که در زیر چادر انجام شده بود، ارائه داد. حکومت با اقدام به این تبلیغات سعی میکرد نماد عفت را به سمبل بیعفتی تبدیل کند.
مهاجرت آیت الله حسین قمی به تهران
آیت الله حسین قمی جهت مذاکره با رضاخان به همراه دو فرزندش حاج مهدی و حاج حسن پیرامون مسائلی که به واسطه کشف حجاب پیش آمده بود به تهران هجرت میکنند. قبل از حرکت، از ایشان درباره نحوه عملکرد و اینکه در ملاقات با شاه چه خواهد کرد سوال میشود و ایشان در جواب چنین بیان میکنند:« اول اصرار و التماس میکنم که از برنامههای ضددینی و اسلامی خود دست بردارد و اگر موافقت نکرد دست او را میبوسم و اگر باز هم موافقت نکرد خفهاش میکنم» ایشان در تصمیم خود قاطع بود بطوریکه قبل از عزیمتش به تهران درحوزه تدریس خود بیان کرد که اگر جلوگیری از این عمل خلاف مذهب، منوط به کشته شدن ده هزار نفر که در راس آنها خودش هم باشد قرار گیرد باز هم ارزش دارد.
حیله اسدی، نائب التولیه آستان قدس رضوی
قزّاقان و نیروهای شهربانی و آگاهی که در اطراف مسجد و نقاط حساس شهر مشهد مستقر شده بودند، شایع کردند که برای حفاظت از بانک ها آمده اند. اسدی، نایب التولیه رضاشاه، از نقشه کشتار مطلع شد و چون می دانست که مجتهدان هم در مسجد هستند، درصدد برآمد که آن ها را از آن جا خارج کند. از این رو، به دروغ پیغام فرستاد که تلگراف شما را اعلی حضرت همایونی پاسخ گفته، تشریف بیاورید برای مذاکره و با این حیله مجتهدان را از کشیک خانه به مسجد دارالتولیه کشاند. او می دانست اگر مجتهدان و عالمان طراز اول در این حمله و یورش کشته شوند، خراسان یک پارچه آتش خواهد شد و این آتش، گسترش خواهد یافت و دیگر به هیچ روی نمی توان از آن جلوگیری کرد. پس با این حیله علما را از مسجد خارج ساخت.
بهلول و پیشنهاد تحصن در مسجد گوهر شاد
پس از ورود مرحوم شیخ محمد تقی بهلول از فردوس به مشهد و اطلاع از هجرت و زندانی شدن آیت الله قمی ایشان در اعتراض به شرایط پیش آمده در اثر کشف حجاب در حرم امام رضا(عیله السلام) سخنرانی کوتاهی کرده که به واسطه این سخنرانی دستگیر میشوند. پس از آزادی وی در سخنرانی پس از آزادی خویش پیشنهاد تحصن در مسجد گوهرشاد را مطرح میکنند:
"...کار از کار گذشته و ما نباید نرمی نشان دهیم باید پایمردی کرده و مقاومت کنیم یا حاج آقا حسین قمی را از زندان آزاد کرده و احکام اسلامی را جاری کنیم یا همه کشته شویم."
با وجود مذاکره بهلول با سران نظامی شهر مشهد و تلگراف علمای مشهد به رضاخان و درخواست برای حفظ حرمت استان مقدس رضوی، نظامیان صبح یکشنبه مورخه 21 تیرماه 1314ه.ش با یورش به متحصنین در حرم به سرکوب آنها میپردازند، پس از مدتی مقاومت مردم در مقابل تجهیزات نیروهای رژیم شکسته و آنها قتل و عام میگردند.. عمق جنایت رضاخانی به حدی بوده است که بر اساس مشاهدات یکی از حاضرین تعداد کامیونهایی که مجروحین و کشته شدگان قیام مسجد گوهر شاد را خارج میکردند 56 کامیون ذکر شده است که در محله خشتمالها و باغ خونى مشهد در گودالى ريخته شدند در حالیکه بعضی از انها هنوز زنده بودند.
عمق فاجعه جنایت و خون ریزی در مسجد گوهرشاد، شکسته شدن حرمت آستان قدس رضوی و اختناق و دستگیریهای پس از آن به حدی ناگوار بود که برای همیشه بر مشروعیت خاندان پهلوی خط بطلان کشید.















عضو ارشد فراكسيون انقلاب اسلامي مجلس گفت: محمدرضا خاتمي زماني در دانشگاه صنعتي اصفهان در مورد پايان دولت اصلاحات به دانشجويان بشارت داد و گفت: «ما دموكراسي را به جايي رسانديم كه شما ميتوانيد امام حسين(ع) را هم به چالش بكشيد».
|
كرفس؛ سلطان سبزيها |
|||||||||||
|
خواصخوراکیها- صدف كوه كن:
كرفس سلطان سبزيهاست و تمام بخشهاي اين گياه مفيد و شفابخش است. اين گياه به ارتفاع 20 تا 60 سانتي متر است و ساقه اي منشعب دارد. كرفس گياهي است كه در تمام دنيا به راحتي مي رويد .اين گياه در بسياري از مناطق ايران از جمله سيستان، خوي و بندرعباس ميرويد. دانشمندان بر اين عقيدهاند كه كرفس بهترين ماده غذايي براي برطرف كردن عفونت مجاري ادرار و اسيد اوريك بالا از طريق ضدعفوني مجاري ادراري است، همچنين وجود روغنهاي فرار در كرفس علاوه بر ايجاد عطر خوشايند اين گياه، باعث گشاد شدن مجاري كليه ميشوند و دفع اسيد اوريك را تسهيل ميكند. تجربه نشان داده است كه كرفس و غذاهاي حاوي آن بوي بد دهان را از بين ميبرد كه احتمالاً به دليل تركيب موادي كه در معده توليد ميشوند با مواد معطر كرفس است. اين گياه حاوي ويتامين (ث) زيادي است و به همين دليل مصرف آن به تقويت لثه ها كمك كرده و از بروز بيماري اسكوربوت پيشگيري ميكند. مصرف كرفس همچنين به افراد كم خون، توصيه ميشود. اسيدهاي چرب فرار موجود در اين گياه، محرك اشتهاست. پتاسيم موجود در كرفس علاوه بر تحريك ادرار باعث كاهش فشار خون ميشود و به همراه گوگرد موجود در آن بيش از همه براي بيماران مبتلا به نقرس و افرادي كه از دردهاي مفصلي و روماتيسم رنج مي برند، توصيه ميشود. اين گياه داراي خاصيت ضدميكروبي است و در بهبود آسم و سرماخوردگيهاي ريوي مناسب است. آب كرفس به صورت غرغره براي رفع گلو دردهاي خشك به دليل خاصيت ضدعفوني كننده اش مفيد است. همچنين آلودگي ميكروبي ضعيف در روده نيز در اثر تريپين از بين ميرود. اين گياه حاوي درصد بالايي فيبر است، بنابراين ملين بسيار مناسبي به شمار ميآيد و مصرف برگ و ساقه هاي كرفس در مورد كساني كه از ناراحتي هاي گوارشي نظير يبوست رنج ميبرند بسيار نافع است. كرفس همچنين ضد نفخ است و تب را پايين ميآورد. مصرف آن به خصوص به افراد درگير با بيماريهاي قلب و عروق و بالا بودن چربيهاي خون بسيار توصيه ميشود، اين گياه از تصلب شرائين جلوگيري ميكند. ويتامين B6 و اسيد پانتوتنيك موجود در آن به همراه منيزيوم و كلسيم اثر مثبتي در تقويت ماهيچه ها داشته و داراي اثرات شگرف در آرامش رواني است. نقش بسيار موثر ديگر اين گياه، تاثير آن در كاهش وزن است؛ به حدي كه افرادي كه از 1 ليوان عصاره كرفس به همراه ليموترش به شكل هر روزه يا يك روز در ميان در زمان استفاده از رژيمهاي كاهش وزن، بهره بردهاند، يك تا دو كيلوگرم كاهش وزن علاوه بر ميزان عادي داشته اند. در برخي از متون به اثرات مثبت كرفس در تقويت نيروي جنسي مردان اشاره شده است، البته اين موضوع تاكنون به اثبات نرسيده است. اين گياه به دليل دارا بودن مقدار زيادي آنتي اكسيدان از سوي محققين آمريكايي به عنوان يكي از ده ماده غذايي كه مي تواند با سرطان مقابله كند، نام برده شده است. همچنين مصرف آن به شدت به افراد درگير با سنگ كليه و سنگ هاي مجاري ادراري توصيه ميشود. جوشانده اين گياه، گرفتگي صدا را درمان ميكند و براي سرمازدگي مفيد است. اين گياه حاوي فسفر بوده و در تقويت حافظه و ازدياد هوش كارآمد است. در نسخ قديمي به نقش افزايش دهنده شير مادر، توسط اين گياه اشاره شده است. تخم كرفس نيز داراي خواص مفيد بي شماري است. تخم اين گياه حاوي كلسيم بالاست كه ممكن است نقش مهمي در كاهش فشار خون ايفا كند، اين تخم ادرارآور بوده و يكي از بهترين داروها براي پاك كردن اسيد اوريك در بدن است؛ از اين رو براي درمان نقرس و آرتروز و روماتيسم مناسب است. البته دانه كرفس در مواردي موجب سقط جنين مي شود و به همين دليل در دوران بارداري منع مصرف دارد. خوردن كرفس براي بيماران مبتلا به صرع نيز مضر است زيرا حملات آنها را تحريك ميكند. همچنين در افرادي كه به ورم كليه مبتلا هستند، منع مصرف دارد. انواع كوهي اين گياه علاوه بر خاصيت ضددرد و التهاب، اثر كاهنده اي بر ترشح اسيدهاي معده دارد. دانشمندان دريافته اند كه مصرف گياه كرفس كوهي ترشح اسيد معده را كاهش مي دهد و توصيه ميكنند كه افرادي كه از ترشح زياد اسيد معده رنج ميبرند و به اصطلاح به زخم معده دچار هستند با وجودي كه منع مصرف سبزيجات خام وجود دارد، به مصرف كرفس كوهي بپردازند. در نسخ قديمي اشاره شده است كه براي ريشه كن كردن روماتيسم بايد روزي 1 ليوان آب كرفس خام را تا 21 روز خورد. همچنين يكي از پزشكان به نام لئونس كارليه (LEOCE CARLIER) براي درمان سرمازدگي، پاشويه و حمام گرم كرفس را تجويز و توصيه ميكند. |
|
آنفلوانزا عبارت است از يك عفونت تنفسي مسري و شايع كه در اثر يك ويروس ايجاد مي شود. مدت زمان شروع علائم از زمان وارد شدن ويروس به بدن 24 تا 48 ساعت است. سه نوع ويروس اصلي آنفلوانزا وجود دارد (A,B,C) ، اما اين ويروسها توانايي جهش به انواع گوناگوني را دارند. شيوع ناگهاني انواع مختلف آنفلوانزا تقريباً هر زمستان رخ مي دهد و شدت آنها متفاوت است. آنفلوانزا هم در مرد و هم در زن، در تمام سنين به غير از دوران شيرخوارگي ديده مي شود.
علايم شايع
لرز و تب متوسط تا بالا
دردهاي عضلاني، از جمله كمردرد
سرفه، كه معمولاً يا با خلط بسيار كم همراه است يا اصولاً خلطي همراه آن وجود ندارد.
گلودرد
خشونت صدا
آب ريزش از بيني
عللعفونت با ويروسهاي دسته ميكسوويروسها. اين ويروسها در اثر تماس مستقيم يا غيرمستقيم (مثلاً استفاده از ليوان آلوده) گسترش مي يابند.
عوامل افزايش دهنده خطر
خستگي شديد
تغذيه نامناسب
وجود بيماري اخير كه موجب كاهش مقاومت بدن شده باشد.
بيماري مزمن، خصوصاً بيماري مزمن قلبي يا ريوي
حاملگي (سه ماه سوم)
افرادي كه در يك محيط نيمه بسته زندگي مي كنند.
سركوب ايمني ناشي از دارو يا بيماري
مكانهاي شلوغ به هنگام بروز همهگيري
پيشگيري
حتيالمقدور از خطرات ذكر شده در بالا پرهيز كنيد.
اگر بالاي 65 سال سن داريد يا مبتلا به بيماري مزمن قلبي يا ريوي هستيد، سالانه واكسن آنفلوانزا دريافت كنيد. اين واكسن تنها در برابر 2 يا 3 زير گونه به خصوص از آنفلوانزاي نوع A حفاظت ايجاد مي كند.
از تماس غير ضروري با افرادي كه دچار عفونتهاي دستگاه تنفسي فوقاني به هنگام فصل آنفلوانزا (زمستان) هستند خودداري كنيد.
استفاده از داروي آمانتاديس براي افراد پرخطر (كه واكسن تزريق نكرده باشند) يا افرادي كه نيازمند اقدامات كنترلي اضافه تري هستند.
عواقب مورد انتظار
بهبود خود به خودي در عرض 7 تا 10 روز در صورتي كه هيچ عارضهاي رخ ندهد.
اگر عارضهاي رخ دهد، درمان با آنتيبيوتيك معمولاً ضروري است، و بهبود ممكن است 3 تا 6 هفته طول بکشد.
عوارض احتمالي
عفونتهاي باكتريايي از جمله برونشيت يا ذاتالريه. اين عفونتها ممكن است خصوصاً در افرادي كه بيماري مزمن دارند يا افراد بالاي 65 سال خطرناك باشد.
درمان- بررسيهاي آزمايشگاهي، مثل آزمايش خون و كشت خلط ، عكسبرداري اشعه ايكس از قفسه سينه (تنها در صورت بروز عوارض).
- براي تخفيف گرفتگي بيني، غالباً با آب گرم يا سرد، چاي غليظ يا آب نمك قرقره كنيد.
- براي افزايش رطوبت هوا از يك دستگاه بخور خنك استفاده نماييد. رطوبت كمك مي كند تا ترشحات ريه رقيق گردد و راحتتر تخليه شود. درون دستگاه بخور خنك دارو نگذاريد، زيرا كمكي نمي كند. دستگاه را روزانه تميز كنيد.
- براي جلوگيري از سرايت بيماري به ديگران، دستان خود را مرتباً بشوييد، خصوصاً پس از فين كردن يا پيش از دست زدن به غذا يا مواد غذايي
- روي عضلاتي كه دچار درد هستند، كمپرس گرم يا صفحه گرم كننده بگذاريد.
داروهابراي ناراحتي خفيف مي توان از داروهايي مثل استامينوفن، شربتهاي ضد سرفه، افشانهها (اسپريهاي) بيني يا ضد احتقانها (رفعكننده گرفتگي بيني) استفاده نمود.
آسپيرين نخوريد، زيرا در بعضي از تحقيقات مشخص شده است كه بين مصرف آسپيرين (خصوصاً در كودكان) به هنگام بروز يك بيماري ويروسي و به وجود آمدن "نشانگان راي" ارتباط وجود دارد. نشانگان راي، يك نوع آنسفاليت (التهاب مغزي) است.
مي توان از يك دسته داروهاي ضد ويروسي در موارد شديد، يا براي كساني كه در معرض بيشترين خطر بروز عوارض هستند استفاده نمود.
فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري
بهترين درمان براي آنفلوانزا استراحت است. اگر وضعيت سلامت عمومي شما خوب باشد، استراحت كمك مي كند تا بدنتان با ويروس به خوبي مبارزه كند.
رژيم غذايي
معمولاً اشتها به هنگام آنفلوانزا كم مي شود. شايد در ابتدا فقط اشتها به مايعات داشته باشيد و پس از مدتي به وعدههاي غذايي كوچك حاوي مواد نشاستهاي بدون ادويه (نان سوخاري، برنج، پوره، غلات پخته شده، سيب زميني پخته) اشتها پيدا كنيد.
روزانه حداقل 8 ليوان آب بنوشيد (خصوصاً اگر تبتان بالا باشد). نوشيدن بيشتر مايعات مثل آب ميوه، چاي و نوشيدنيهاي غير گازدار نيز به رقيق شدن ترشحات كمك مي كنند.
در چه شرايطي بايد به پزشك مراجعه نمود؟
- اگر شما يا يكي از اعضاي خانوادهتان علايم آنفوآنزا را داريد.
- اگر يكي از موارد زير به هنگام درمان رخ دهند:
افزايش تب يا سرفه ـ وجود خون در خلط ـ گوش درد ـ تنگي نفس يا درد قفسه سينه ـ ترشحات غليظ از بيني، سينوسها يا گوشها ـ درد سينوس ـ درد يا سفتي گردن
- اگر دچار علائم جديد و غير قابل توجيه شدهايد. داروهاي مورد استفاده در درمان ممكن است عوارض جانبي به همراه داشته باشند.
| ||||||||||||||
جرمهایی که به علت وجود باکتری در دهان شما نقش می بندد عمده علت بوی بد دهان است. گاهی اوقات وجود عفونت و یا اشکالی در ریه ها باعث این بو ها می شوند. سریع خوردن غذا یکی دیگر از علل این مشکل معرفی شده است.
بوی موادی همچون سیرها و یا پیاز می تواند از طریق خون وارد ریه ها شود و بوی بد دهان را پدید اورد. تنباکو نیز یکی دیگر از مقصران این ماجراست و چرک سینوسها و یا دیابت نیز مسبب بوی بد دهان شناخته شده اند.
چند راه برای جلوگیری از بوی بد دهان:
دهانتان را مرطوب نگهدارید. بزاق دهان ضد عفونی کننده های خدادادی هستند و بوی بد دهان در اول صبح به علت کم شدن ترشح بزاق است.
این روشها برای جلوگیری از بیشتر شدن بوی بد دهان موثرند اما بهترین راه رای از بین بردن ان پیدا کردن علت اصلی ان است.

| ||||||||||||||
مشرق: خواندن اين مطلب براي افرادي که جاسوسبودن گوگل و شدت خطر آن را براي کشورهايي مانند جموري اسلامي ايران نوعي "توهم توطئه" ميدانند و به آن بياعتنا هستند توصیه می شود.
بررسي جستوجوها
صاحب فروشگاه از طريق مرور ليست كالاهايي كه مردم خريد ميكنند، به نيازهاي آنها و خانوادهشان پي ميبرد و برايشان برنامهريزي ميكند. او يك نقشه از شهرك با مقياس 1:500 روي يكي از ديوارهاي فروشگاه نصب كرده و مراجعان علاقهمند معمولاً مكان منزل خود را روي آن بررسي ميكنند. صاحب فروشگاه بدون اينكه كلامي با آنان صحبت كند، به مرور زمان آدرس منزل آنها را مييابد.
مثال بارز اين مسأله را در محلههاي خودمان ميتوانيم ببينيم. مغازهدارها اطلاعات جامعي در مورد اهل محل دارند. هركس اطلاعاتي در مورد كسي ميخواهد، از بقال محل ميپرسد!
***
ما از گوگل چه ميدانيم؟
بسياري از ما وقتي اسم گوگل به ميان ميآيد، تصويري از يك موتور جستوجوي مشهور در ذهنمان نقش ميبندد. اين شركت اينترنتي، هماكنون خدمات مختلفي را به كاربران سراسر جهان ارائه ميدهد. جستوجوي اطلاعات، پست الكترونيك (رايانامه)، گفتوگوي آنلاين (چت)، خواننده خوراك (فيدريدر) از مهمترين اين خدمات هستند اما خدمات گوگل به اينها منتهي نميشود. گوگل دهها سرويس مختلف را براي كاربران عرضه ميكند.
مثلاً Google Docs ابزار بسيار سودمند آنلايني است که جايگزين خوبي براي ورد و اکسل مايکروسافت محسوب ميشود. همهجا هم در دسترس است و ميتوانيد اسنادتان را بسادگي به اشتراک بگذاريد و بطور گروهي آنها را ويرايش کنيد.
گوگلارث (GoogleEarth) كه براي مشاهده كره زمين و مكانهاي مختلف آن بصورت مجازي است.
سرويس آمار بازديد سايت گوگل (Google Analytics)، ابزاري بسيار کامل است. هر نوع اطلاعاتي در مورد بازديدکنندگان سايتتان که بخواهيد به شما ميدهد. اکثر شهرهاي ايران را ميشناسد و بازديدکنندگانتان از هر شهري را به شما اطلاع ميدهد.
گوگل دسکتاپ، ابزار جستوجوي داخل رايانه شخصي شما که تمام فايلهاي داخل رايانهتان را بسرعت و مانند جستوجوي اينترنت برايتان مييابد. کافي است آن را نصب کنيد و به آن فرصت بدهيد تا فايلهاي داخل رايانه شما را شناسايي کند. گوگل دسکتاپ در کنار موتور جستوجوي خود، امکانات بسيار جالب ديگري به نام Gadget هم دارد که شامل انواع ابزار کاربردي و سرگرمي جالب ميشود.
مترجم گوگل (Google Translator) متون شما را به 36 زبان مختلف ميتواند ترجمه كند.
خدمات گوگل محدود به اينها نيست و شامل موارد بيشتري در حوزه خريد و فروش، پاسخ به سؤالات و ... ميشود.
گوگل علاوه بر اينها سايتهاي زيادي را هم خريداري كرده است. سايتهايي كه كاربران زيادي در آنها فعاليت ميكنند. مثلاً يوتيوب (Youtube) سايتي است كه كاربران ميتوانند فيلمها را در آن به اشتراك بگذارند. اين سايت توسط گوگل خريداري شده است.
وجه اشتراك اين سايتها و خدمات مختلف در تعداد بسيار كاربرانشان است. كاربراني كه اكنون با كلمه كاربري (Account) كه در گوگل دارند از خدمات اين سايتها بهرهمند ميشوند.
***
رايگان؟!
همه موارد بالا از خدمات مفيدي است كه گوگل به كاربران خود ميدهد اما آيا تا به حال اين سؤال برايتان پيش آمده كه اين همه خدمات، چرا براي شما "رايگان" عرضه ميشود؟
همه ما شنيدهايم و ميدانيم كه انجام اين كارها براي گوگل هزينه زيادي دارد. سرمايهگذاران بزرگي بايد پول خرج كنند، مهندسان زيادي در حوزههاي مختلف بايد دورهم جمع شوند، قطعات فني زيادي مثل سرورها و چيزهاي ديگر بايد ساخته شده و در كنار هم قرارگيرند تا چيزي به عنوان گوگل و خدمات آن در صفحه مرورگر ما عينيت پيدا كند.
استفاده از اين همه، براي ما تقريباً هيچ هزينهاي ندارد. ظاهراً همه چيز مجاني است. اما چرا؟!
تبليغات و .... ؟!
در محيط اينترنت سايتهايي كه بازديدكننده بيشتري را به خود جلب كنند، محل مناسبي براي كسب اطلاعات از كاربران و همچنين تبليغات براي آنها ميشوند. گوگل نيز از اين امر مستثني نيست؛ اما گوگل هيچ تبليغي را در صفحه اول خود نميگذارد. گوگل با توجه به نوع جستوجويي كه شما انجام ميدهيد، براي شما تبليغات مرتبط نشان ميدهد.
همچنين گوگل با توجه به محتواي نامههايي كه در صندوق ايميلتان داريد، به شما تبليغ نشان ميدهد. يعني با توجه به محتواي نامههايي كه شما براي افراد ديگر ميفرستيد يا براي شما ميآيد، به شما تبليغات مرتبط نشان ميدهد.
كار از اين به بعد كمي مخفيانهتر ميشود. او ميتواند با تحليل و بررسي جستوجوها و همچنين محتواي نامهها و همچنين صفحاتي كه كاربران به آنها مراجعه ميكنند (يعني اطلاعاتي كه نياز كاربران هست) به اطلاعات ذيقيمتي در مورد كاربرانش دست پيدا كند. اين اطلاعات ميتواند در مورد تكتك كاربران يا اقشار خاصي از كاربران در محدودههاي مكاني يا زماني خاص باشد. مثلاً ميتواند بفهمد كه نويسنده متني كه يك حساب كاربري در گوگل دارد به دنبال چه چيزهايي در گوگل بوده يا براي دسته كساني كه در محدوده مكاني "استان تهران" زندگي ميكنند چه چيزهايي اهميت دارد. حتي ميتواند بفهمد كاربران اينترنت در مثلاً استان "آذربايجان غربي" يا شهرستان "فسا" در "استان فارس" در زمان عيدنوروز بيشتر به دنبال چه چيزهايي هستند. او ميتواند از اين طريق بسياري از خواستهها و سلايق ما و جامعهاي كه در آن هستيم را بفهمد.
تا اينجاي مسأله را شايد بتوان با استناد به توافقنامهاي كه در ابتداي استفاده از گوگل و يا هنگام عضويت در آن ميخوانيد و قبول ميكنيد، هضم كرد.
شما با قبول اين توافقنامه، به گوگل اين اجازه را ميدهيد كه از اطلاعات شما اين گونه استفادهها را انجام دهد.
به هرصورت بايد بدانيم كه گوگل چيزي بيش از آنچه كه ما هزينه آن را ميپردازيم، به ما نميدهد. هزينهاي كه ما به گوگل ميپردازيم، همان استفاده كردن ما از گوگل است. كافي است كه ما وارد سايت گوگل شويم و از خدماتش مثل جستوجوي عبارات و عكسها، استفاده از جيميل و ... استفاده كنيم تا هزينه اين خدمات را پرداخته باشيم!
اما چيز ديگري در اين بين هست كه مسأله را براي كاربران حساستر ميكند. آيا گوگل ميتواند به عنوان يك بازوي اطلاعاتي- امنيتي براي به دست آوردن اطلاعات از مردم و يا مبارزه با دشمنان دولتها استفاده شود؟
پاسخ اين مسأله، مثبت است و با توجه به دلايل و شواهدي كه در ادامه مطلب به آنها اشاره ميشود، دولت آمريکا خود يكي از حاميان اصلي آن است.
***
گوگل از شما چه ميداند؟
اطلاع از وضعيت علمي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي و به هرصورت اطلاع از وضع دولتهاي ديگر و نيروهاي مرتبط با آنان، نقش اساسي در تأمين امنيت يك دولت خاص (در اينجا يعني آمريكا) خواهد داشت. براي آمريكا اهميت زيادي دارد تا بداند محققان كشور "الف" در زمينه پژوهشهاي علمي ـ صنعتي خاص، به چه نتايجي دست يافتهاند؟ براي آنها اطلاع از وضعيت اقتصادي و فرهنگي يك كشور خيلي مهم است. همچنين در زمينههايي كه به آن نام تروريسم ميدهند، شناخت تحركات تروريستها و گروههايي از اين دست براي***شان اهميت حياتي دارد.
دستيابي به اين اطلاعات از جمله مواردي است كه هزينه زيادي براي كساني كه اين اطلاعات را ميخواهند، دارد.
گوگل چگونه ميتواند در تأمين اهداف مزبور نقش ايفا كند؟ بايد ديد كه گوگل چقدر در كسب اين اطلاعات مفيد است؟ آيا گوگل ميتواند وضعيت تحقيقات علمي ـ صنعتي يك جامعه خاص را بفهمد؟ آيا گوگل ميتواند ارتباطات بين افراد مختلف و احياناً تروريستها را آشکار کند؟
***
1- شماره IP رايانه شما: اين شماره بسته به شرايط، مكان رايانه شما و اطلاعات مرتبطي را در دنياي اينترنت نشان ميدهد؛ مثلاً اينكه شما از چه ISP (شركت تامين كننده اينترنت) استفاده ميكنيد و شهري كه هم اكنون در آن هستيد و چيزهايي از اين قبيل.
2- نوع سيستمعامل (مثل ويندوز xp) و مرورگري كه شما با آن كار ميكنيد (مثل فايرفاكس) و دقت صفحه نمايش شما (مثلا 800 در 600)
3- كلماتي كه توسط گوگل، جستوجو كردهايد.
4- تمام سايتهايي كه از طريق صفحه جستوجوي گوگل وارد آنها شدهايد.
5- اگر شما داراي يك حساب جي- ميل (Gmail) در گوگل باشيد، بايد اطلاعات زير را به موارد بالا اضافه كنيد:
- چه كساني به شما نامه فرستادهاند.
- كساني كه از شما نامه دريافت داشتهاند.
- محتواي همه نامههاي شما.
حتي اگر شما در جيميل، حسابي نداشته باشيد، نامههايي كه براي دارندگان جيميل ارسال كرده يا از آنها دريافت كردهايد شامل اين موضوع ميشوند.
استفاده شما از خدمات مختلف گوگل (مثل خبرخوان) و سايتهاي وابسته، اطلاعات بسيار بيشتري در اختيار گوگل ميگذارد؛ مثلاً اگر شما در شبكه اجتماعي اُركات (Orkut) عضو باشيد، تمام ارتباطات و فعاليتهاي شما در اين شبكه در اختيار گوگل است.
موارد ديگري هم هستند كه براي كاربران كشور ما فعلاً(!) كاربرد و اهميتي ندارند، ولي به آنها اشاره ميشود.
بعنوان مثال Latitude ابزاري است که امکان به اشتراکگذاري اطلاعات در مورد موقعيت جغرافيايي افراد از طريق تلفن همراه را در سرويس My Location فراهم ميکند. اگر چه در اين سرويس کاربر با انتخاب يک گزينه به گوگل اعلام ميکند موقعيت جغرافيايي او را شناسايي نکند، اين شرکت در سرور خود آخرين اطلاعات مربوط به موقعيت فيزيکي او را در سرور خود نگه مي دارد. آيا ميدانستيد گوگل از طريق اين سرويس از عمر باتري گوشي شما و ديگر اطلاعاتي که به ظاهراً اهميتي ندارند هم مطلع ميشود؟
بهتر است ادامه گزارش را براي شمايي بنويسيم كه ميخواهيد كارتان از ديد شخص سومي مانند گوگل مخفي بماند. بسياري از مردم به هر دليل ميخواهند مقصودشان از جستوجوهايي كه در شبكه انجام ميدهند، پنهان بماند اما گوگل مجموع جستوجوهايي را كه از طريق دستگاه رايانه هر شخص انجام شده ميداند. آمار استفاده از سرويسهاي مختلفي كه از طريق اين رايانه انجام شده (مثل ايميل و...) را هم دارد. برايش خيلي سخت نيست تا بفهمد كدام جستوجو واقعي و كدام براي ردگمكردن است. حتي گوگل ميداند كه از صفحات جستوجويي كه برايمان فراهم كرده، در چه سايتهايي كليك كردهايم. فرض كنيد لابلاي جستوجوهايي كه انجام ميدهيم چند جستوجوي بيربط به موضوع هم بكنيم تا طرفمان (يعني گوگل) منظور ما را نفهمد و مثلاً رد گم ميكنيم اما بدليل اينكه كل عمليات ما تحتنظر گوگل انجام پذيرفته، خيلي نميتوانيم به پوشيدهماندن كارمان اطمينان داشته باشيم.
يكي ديگر از چيزهايي كه به ذهن ميرسد اين است كه محتواي نامههاي ما را بررسي كند. اگر مواردي از ارتباطات مشكوك در آنها يافت، مسأله را دنبال ميكند تا به سرنخهاي بيشتر و مدارك محكمتر برسد و نهايتاً اين امور به مراجع خاص آن ارجاع ميشود.
شايد بگوييم كه ما براي ارتباط با افراد بيگانه ايميلها را با نام مستعار ميسازيم و از اطلاعات با عنوان مستعار استفاده ميكنيم. البته كار خوبي است، اما اصلاً نبايد به آن اطمينان كرد. اجازه بدهيد مثال:
بسيار پيشآمده كه در صندوق ايميل شما كه به نام مستعار ايجاد كردهايد- نامهاي براي دوستتان فرستاده باشيد. كافي است دوست شما در پاسخ ايميل شما، نام واقعي شما را ببرد. يعني تمام زحمات شما براي مخفي ماندن هويتتان بر باد رفت؛ ادامه اين ماجرا مساوي است با لو رفتن اطلاعات بيشتر در مورد هويت شما و دوستانتان.
شايد بگوييد «من يك ايميل براي ارتباطات ناشناس دارم و يك ايميل ديگر براي ارتباط با دوستانم.» خب اين هم راه حل بهتري است اما هنوز اطمينان بخش نيست. هر بار كه از گوگل استفاده ميكنيد، گوگل رايانه شما را با يك كوكي (با شماره شناسايي يكتا) شناسايي ميكند. اين كوكي دو سال روي رايانه شما اعتبار دارد و با هربار استفاده از گوگل، مجدداً احيا ميشود. خب وقتي ببيند يك بار از ايميل 1 و بار ديگر از ايميل 2 روي اين رايانه استفاده شده، احتمال زيادي ميدهد كه هر دو متعلق به يك نفر باشد.
اگر صندوق ايميل شما در گوگل (Gmail) باشد، گوگل تمام ايميلهايي كه از آن ارسال يا به آن آمده باشد را ميداند.
كساني كه با رياضيات و آمار سر و كار دارند، ميدانند كه خيلي راحت ميتوان از طريق "گراف"، ارتباط بين ايميلها، هويتها را تشخيص داد.
البته شكل بالا، مثال بسيار سادهاي از گراف مزبور است. از طريق تحليل محتواي ايميلها ميتوان به موضوع ارتباطات بين ايميلها پي برد.
ايميلها از نظر ارتباطات كاري، ارتباطات دوستانه، ارتباطات خانوادگي و عاطفي و ... ميتواند دستهبندي شود. رايانهها و مكان جغرافيايي آنها هم معلومند. مشكل بتوان در چنين شبكهاي هويت مخفي داشت. شواهد زيادي در دست هست كه نشان ميدهد اطلاعات حتي پس از حذف آنها توسط كاربران، در سرورهاي گوگل نگهداري ميشود.
***
بررسي گفتوگوهاي آنلاين (چت)
گفت وگوهاي ما در محيطهاي چت (chat) حاوي اطلاعات زيادي است و همانند ايميلها قابل تحليل و پيگيري هستند.
وقتي استفاده كاربران از خدمات مختلف گوگل به اين موارد اضافه ميشود، مسأله ابعاد جديدتري به خود ميگيرد. خدمات مختلفي كه گوگل روي سايت خود فراهم كرده، موجب اشتياق هرچه بيشتر كاربران براي استفاده از گوگل ميشود. البته براي استفاده از بسياري از اين خدمات بايد در گوگل يك حساب كاربري ايجاد نمود. استفاده از فيدريدر (يا خواننده خوراك) سايتهاي موردعلاقه ما را براي گوگل معلوم مينمايد. استفاده ما از سرويس گوگلارث (Google Earth)، مكانهاي مهم و مورد توجه ما را براي گوگل معلوم ميسازد. از اين طريق راحت ميتوان فهميد شما در كجا كار ميكنيد يا خانهتان كجاست؟ يا مكانهاي مهم و مورد توجه شما چه جاهايي هستند؟
در ابتداي مقاله اشاره شد كه گوگل علاوه بر سرويسهاي مختلفي كه روي سايت خود دارد، سايتهاي ديگري را هم تحت مالكيت خود درآورده است. يعني هر چه بيشتر سعي داشته تا افراد مختلف روي كره زمين با نيازها و سلايق مختلف را جذب خود كند. سرويسهاي مختلف گوگل، شبكه اجتماعي اركات (Orkut)، شبكه يوتيوب (YouTube) و سايتهاي بسياري مثل اينكه شايد شما تعلقش به گوگل را ندانيد، چيزهايي هستند كه معمولاً كاربران به آنها مراجعه دارند.
نصب گوگلدسكتاپ روي دستگاه رايانه شخصي، تير خلاصي است كه به اطلاعات خود ميزنيد. اين نرمافزار اطلاعات رايانه شما را بررسي كرده و يك موتور جستوجوي كوچك براي شما راهاندازي ميكند اما از كجا معلوم كه اطلاعات خاص(!) شما را براي جايي آنطرفتر از مرزها نفرستد؟!
هر بار استفاده كاربران از خدماتي كه توسط گوگل يا وابستگان او ارائه ميشود، اطلاعاتي را در اختيار او ميگذارد. مجموع اطلاعات جمعآوري شده با كمك علوم رياضيات، آمار، روانشناسي و رفتارشناسي، علوم اجتماعي و ... پردازش ميشود و اطلاعات بسيار زيادي در مورد كاربران به دست ميآيد. اطلاعاتي از قبيل اينكه شما كه هستيد؟ شغل شما، محل زندگي و كار، وضعيت رواني،عادتها، علاقهمنديها، كارهاي جدي و امور تفنني و پروژههايي كه در حال انجام آنها هستيد. اينها مواردي هستند كه براحتي از كنار آنها عبور ميكنيم، در حالي كه براي ديگران ارزش زيادي دارد.
مواردي كه گفته شد، بيان تهديدي است كه از طريق اينترنت متوجه ماست. ترفندهايي كه در محيط اينترنت براي مخفي ماندن خود و كارمان بكار ميبريم، چندان موثر نيستند و بايد با خطر بزرگ و پنهاني كه از طريق سرويسهاي مختلف اينترنتي متوجه جامعه ماست، آشنا شويم. اگر فكر كنيم وجود چنين ابزار قوي مورد توجه مراكز سلطه نيست، قطعاً اشتباه كردهايم.
مواردي كه در مورد گوگل ذكر شد، براي سرويسهاي ديگر مانند ياهو و ... هم صدق ميكند. گوگل به دليل فراهم آوردن خدمات متنوع و موردنياز كاربران از جذابيت بيشتري نسبت به سايرين برخوردار است و كاربران بيشتري به سوي آن گرايش دارند.
مهم اين است كه خودمان داراي اين فناوريها شويم يا آنكه خطرات ناشي از آنها را به حداقل برسانيم.
***
"فريتز" يك مهندس متبحر بود كه در بخش ساخت و توليد قطعات مربوط به پروژههاي هستهاي كار ميكرد. وقتي مسؤوليت طراحي فرايند توليد كيك زرد به او سپرده شد؛ از آنجا كه نياز به منابع دست اول و بهروز داشت، تصميم گرفت تا در اينترنت به دنبال منابع فوق بگردد. اين بود كه در مركزي كه در سازمان هستهاي براي ارتباطات اينترنتي در نظر گرفته شده بود، كار خود را آغاز كرد.
در نوار آدرس مرورگر اينترنت، شروع كرد به تايپ كردن: google.com، و در كادر جستوجو اين طور تايپ كرد: yellow cake. ليستي از سايتها برايش آمد و شروع كرد به كليك كردن نام سايتها تا ببيند محتواي آنها چيست؟ او جستوجوي خود را با عباراتي تخصصيتر ادامه داد و در نهايت اطلاعات مفيدي در مورد اين ماده، فرايند توليد آن و قطعات دستگاههايي كه آن را توليد ميكنند، پيدا كرد. البته او كمي در مورد كار در اينترنت اطلاعات داشت. به همين خاطر در بين جسنجوهايي كه ميكرد، چند جستوجوي بيمورد را هم انجام داد. مثلاً يك بار به دنبال newspaper و بار ديگر به دنبال mobile و كلمات بيربط به كيك زرد جستوجو کرد.
هزاران كيلومتر آنطرفتر از مرزهاي كشور «ايندولند»، سرورهاي گوگل گزارش دادند كه تعدادي جستوجوي با موضوع فرايند هستهاي در يكي از آدرسهاي اينترنتي اين كشور انجام شده است. آدرس IP رايانه بهكارگرفتهشده مربوط به يكي از سازمانهاي درگير در امور هستهاي بود. در طول زمان چهار ساعت كار با رايانه مزبور، 17 مرتبه از عبارات تخصصي در مسايل فناوري هستهاي و پنج مرتبه عبارات پراكنده استفاده شده بود. در اين مدت، از رايانه مزبور 57 كليك به سايتهاي مرتبط با مسائل هستهاي شده بود. گوگل با توجه به اينكه خودش يك موتور جستوجوست، از محتواي سايتهاي مزبور كاملاً مطلع بود. در بازه زماني كه توسط رايانه مزبور اين جستوجوها انجام شده بود (از ساعت 14 تا حدود 18 ) دو ايميل توسط دستگاه باز شده بود. يكي از آنها easy_driver@gmail.com با پروفايل ناشناس و ديگري هم signing_man@gmail.com بود كه مشخصات پروفايل درست و حسابي نداشت. البته در يكي از نامههايي كه به اين ايميل آمده بود، با عنوان جناب آقاي فريتز مكگال نام برده شده بود كه هويت صاحب ايميل را برملا كرد. كار از اين به بعد چندان سخت نبود. تمام ايميلهايي كه با اين ايميل مكاتبه داشتند، بررسي شدند و فهرستي از كساني كه با فريتز رابطه كاري داشتند، تهيه شد.
روز بعد فريتز ايميل واقعي خود (يعني mailto:signing_man@gmail.com) را از طريق رايانه شخصي كه در منزل داشت، چك كرد. تبليغ نرمافزار گوگل ارث (Google Earth) را بتازگي در اينترنت ديده بود. آن را نصب كرد و نخستين جايي را كه سعي كرد با آن مشاهده كند، محله مسكوني بود كه در آن زندگي ميكرد. سپس سري هم به محلي در چند كيلومتري شهر، جايي كه قرار بود كارخانه توليد كيك زرد در آنجا باشد، زد. از بالا اصلاً شبيه به يك كارخانه هستهاي نبود!
رايانه مستقر در منزل شخصي او هم شناسايي شد و از اين به بعد آن هم تحت نظر قرار گرفت.
اين فرايند براي كساني كه با فريتز رابطه مكاتباتي كاري داشتند، تكرار شد. اطلاعات خوبي نصيب گروهي كه از سوي سازمان سيا در شركت گوگل مستقر بودند، شد. آنها از طريق مرور عبارات جستوجو متوجه شدند كه وضع پروژههاي هستهاي در چه مرحلهاي است! همچنين با مدلسازي ارتباطات ايميلها و تحليل محتواي آنها به اسم و رسم 11 نفر از محققان و دانشمندان مرتبط با مسائل هستهاي پي بردند. اغلب افراد مزبور از طريق نرمافزار گوگلارث به مكاني در چند كيلومتري شهر سر زده بودند و معلوم بود كه قرار است آنجا خبري باشد! اين محققان از ابزار گوگلريدر براي مطلع شدن از آخرين اخبار و تغييرات در سايتها و وبلاگهاي موردعلاقه خود استفاده ميكردند. براي تكميل اطلاعات، از اطلاعاتي كه توسط سايت ياهو و هات ميل و چند سايت ديگر كسب شده بود، استفاده شد.
هنگامي كه مسائل حياتي پيش بيايد گوگل، ياهو يا هر شركت ديگري بايد با سازمان سيا همكاري كند؛ با تحليل اين سايتها و همچنين جستوجوهايي كه اين افراد در زمينههاي ديگر نموده بودند، تا حدود زيادي مشخصات اخلاقي، فكري و رواني اين افراد بر تيم سازمان سيا معلوم شد. قرار شد با چهار نفر از آنها تماس گرفته شود....
جنگ رسانهاي بزرگي عليه «ايندولند» آغاز شد. كار به تهديدهاي نظامي و لشكركشي كشيده شد. مابقي ماجرا را تا آخر خودتان حدس بزنيد!
| درباره بچه ها (حتماً ببینش) | ![]() |
| سرگرمي - ديدني و خواندني | |
|
دنياي تخيلي كودكان وقتي روي شكم مادر حامله اش دست ميگذارد وقتي ميخواهد غذا را از داخل فر بردارد
وقتي در حمام است
وقتي از روي جوي آب رد ميشود
و سرانجام وقتي نيمه شب از جلوي اتاق والدين رد ميشود -------------------------------------------------------------------------------------------------- بچه های سراسر دنیا کجا می خوابند: | |
|
دنیای تخیلی كودكان وقتی روی شكم مادر حامله اش دست میگذارد وقتی میخواهد غذا را از داخل فر بردارد وقتی در حمام است وقتی از روی جوی آب رد میشود و سرانجام وقتی نیمه شب از جلوی اتاق والدین رد میشود -------------------------------------------------------------------------------------------------- بچه های سراسر دنیا کجا می خوابند: | |
| زنی که برای مسافربرها مسافر جور میکند | ![]() |
| سرگرمي - ديدني و خواندني | |
|
اول پیک موتوری یک شرکت بودم، پول، نامه و حتی چک می بردم این ور و اون ور، شرکت که ورشکست شد رئیسش به من گفت که دیگه کار ندارم و باید بری بیرون، شکایت هم کردم اما نتونستم کاری کنم. بعد از 10 سال که اونجا کار کردم هیچی دستم رو نگرفت. دادنا: اگر تا به حال به خیابان وصال رفته باشید حتما با تعجب نظاره گر کار زنی بودید که با تیپ و لحنی مردانه مسافران خط وصال - حجاب را سوار خطی ها می کند و با صدای بلند با تاکسی هایی که خارج از نوبت مسافر سوار می کنند بحث می کند؛ شاید اگر روسری اش نبود خیلی ها به زن بودنش شک می کردند اما زن است آن هم زنی که چهار سال است در این شغل مردانه دوام آورده.یکی از صبح های زمستان به سراغش رفتم تا قصه زندگی اش را بشنوم، انتظار نداشتم این قدر راحت راضی به صحبت شود اما آنقدر دوستانه شروع به صحبت کرد و با جنب و جوش برای عکاس ژست گرفت که خودم هم تعجب کردم چه برسد به مردمی که با تعجب نگاهم می کردند. خانم کاظمی با بیان اینکه چند سال است که کار می کند در رابطه با شغل قبلی اش می گوید: «اول پیک موتوری یک شرکت بودم، پول، نامه و حتی چک می بردم این ور و اون ور، شرکت که ورشکست شد رئیسش به من گفت که دیگه کار ندارم و باید بری بیرون، شکایت هم کردم اما نتونستم کاری کنم. بعد از 10 سال که اونجا کار کردم هیچی دستم رو نگرفت. اون شرکت ماهی 70 هزار تومان حقوق می داد، همه جا هم می رفتم، کرج، قم، شاه عبدالعظیم، بالا شهر؛ راههای نزدیک رو با دوچرخه می رفتم، راههای دور رو هم با موتور. لباس زنانه تنم بود کلاه هم می گذاشتم پلیس خیلی بهم گیر می داد موتور مال شرکت بود وقتی بیرونم کردن اگه می خواستم نامردی کنم همون موتور رو هم بر می داشتم می رفتم اما این کارها توی مرام من نیست. اون کار بهتر بود بیمه هم بودم تازه توی تمام اون مدت هم نه با موتور و نه با دوچرخه تصادف نکردم.» زنی که عاشق شغل مردانه اش نیست دستش رو به دستام میزنه و میگه ببین دستام چه قدر یخه و واقعا هم چه قدر سرد بود، حس کردم حتی استخوانهایش هم یخ زده اند. داستان این شغل از وقتی برایش شروع شد که کارش را به عنوان پیک موتوری از دست داد می گوید «بیکار که شدم بچه های این خط، من رو می شناختند گفتند میای اینجا کار کنی من هم چاره ای نداشتم قبول کردم و اومدم اینجا، الان هم 4 ساله که اینجا کار می کنم. هر روز ساعت 4 صبح از اکبر آباد توی جاده ساوه میام اینجا و تا ساعت 3 و 10 دقیقه کار می کنم وقتی هم به خانه می رسم دیگر شب شده چون جاده ساوه خیلی دوره.» در رابطه با درآمدش از این شغل می گوید: «معمولی روزی 6 هزار تومان درمیارم اما روزایی که مسافرا کمک می کنن روزی ممکنه 10 هزار تومان هم درآمد داشته باشم اما به هر حال روزی هزار تومن برای رفتن و هزار تومن هم برای برگشتن کرایه می دهم. البته پنج شنبه و جمعه ها و تعطیلات عید که سر کار نمی آید هم از حقوق و و درآمد خبری نیست.» وقتی سنش را می پرسم می گوید «چهل و خورده ای»؛ پیش خودم حساب می کنم حتی اگر این خورده ای 9 سال هم باشد باز هم خیلی بیشتر از سنش شکسته شده است، سه پسر و یک دختر دارد، شوهرش چند سال است که فلج شده و گوشه خانه افتاده و خود سرپرست خانواده است؛ می گوید دوست داشته لااقل بچه هایش درس بخوانند تا کاره ای شوند اما حتی آنها هم آرزویش را برآورده نکرده اند. آقا سوار نکن گمان می کردم حتما کارش را دوست دارد وگرنه نمی شود این قدر برای این کار انرژی گذاشت اما در جوابم صادقانه می گوید: «راستش رو بخوای این کار رو دوست ندارم اما خوب چاره ندارم. شما فکر کنید من تمام مدت توی سرما و گرما سرپا ایستادم، پام رو عمل کردم الان توش پر آبه، نمی دونید چه قدر اذیت میشم، بعضی از مردها هم خیلی بی ادبن وقتی ازشون میخوام که مسافر سوار نکنن حتی یقه منو می گیرند، از این کار خاطره خیلی دارم بیشترش هم مربوط به دعواست که میگم آقا سوار نکن و جواب میشنوم به تو چه. تا حال خیلی ها هم از طرف نیروی انتظامی یا شهرداری اومدن و گفتن نباید اینجا کار کنم و حتی با راننده ها هم دعوا کردند، اونها هم گفتند که اگر داشت که نمی یومد اینجا کار کنه.» وقتی می پرسم چه آرزویی داری بلند میخندد: «آرزو؟ به نظرت دیگه از این بدبخت تر میشه، اما خوب دوست داشتم توی یک شرکت پیک موتوری وایمیستادم اگر نشد آبدارچی. چاره ای ندارم دخترم.» این حکایت پر درد زنی است که از یکسو سرپرست خانواده است و از سویی دیگر مادری که هزاران آرزو برای فرزندان خود در سر می پروراند و اگر چهبسا کوچکترین کمکی حداقل در راه ایجاد اشتغال به او میشد شاید داستان زندگی اش کمی شیرین تر از شرایطی بود که امروز به ناچار با آن دست و پنجه نرم می کند. | |
![]() |
|
شقایق گفت با خنده ؛ نه تب دارم ، نه بیمارم
اگر سرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی ، نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز ، نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی ، که زمین تب دار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت ، تمام غنچه ها تشنه و من بی تاب و خشکیده ، تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد یکی خسته ، به پایش خار بنشسته و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب می گفت : شنیدم ، سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود ، اما طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد ، ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را ، بسوزانند شود مرهم برای دلبرش ، آندم شفا یابد بسی صحرای سوزان را ، به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده ، که افتاد چشم او ناگه به روی من به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کرد و به ره افتاد و او می رفت ، و من در دست او بودم و او هرلحظه سر را رو به بالاها شکر می کرد ، پس از چندی هوا چون کوره آتش ، زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت به لب هایی که تاول داشت گفت : چه باید کرد؟ در این صحرا که آبی نیست
به جانم ، هیچ تابی نیست اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من برای دلبرم ، هرگز دوایی نیست واز این گل که جایی نیست ، خودش هم تشنه بود اما نمی فهمید حالش را ، چنان می رفت و من در دست او بودم ، و حالا من تمام هست او بودم دلم می سوخت ، اما راه پایان کو ؟ نه حتی آب ، نسیمی در بیابان کو ؟ و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه روی زانوهای خود خم شد ، دگر از صبر او کم شد دلش لبریز ماتم شد ، کمی اندیشه کرد ، آنگه مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی زهم بشکافت ، زهم بشکافت اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد و هر چیزی که هرجا بود ، با غم رو به رو می کرد نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب ، خونش را به من می داد و بر لب های او فریاد بمان ای گل ، که تو تاج سرم هستی دوای دلبرم هستی ، بمان ای گل و من ماندم نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد
| |
نظافت و پاکیزه کردن خانه همیشه دغدغه ی خانمها بوده است. چه نیکو رسمی است. خانه تکانی، سنتی ارزشمند و جالب برای پاک کردن و زیبا سازی خانه است. در این سلسله مقالات، با راه کارهای مفیدی برای تمیز کردن منزل و وسایل آن آشنا میشوید:
تمیز کردن دیوارهای رنگ روغنی
برای تمیز کردن دیوارهایی که رنگ روغنی دارند، از این محلول استفاده کنید: یک سطل آب گرم، یک دوم پیمانه بوراکس (Borax)، یک دوم قاشق مرباخوری مایع ظرفشویی و یک قاشق غذاخوری آمونیاک؛ حین استفاده از محلول حتماً دستکش بپوشید. (بوراکس را میتوانید از مغازههای مواد شیمیایی- بهداشتی تهیه کنید)
تمیز کردن کاشی و سرامیک
مخلوط یک پیمانه آمونیاک، یک چهارم پیمانه جوششیرین و یک دوم پیمانه سرکه در یک سطل آب داغ نیز فرمول دیگری برای تمیز کردن سطح دیوارهای رنگ روغنی و یا کاشی و سرامیک است.
پاک کردن لکه مداد رنگی
لکههای مداد رنگی بچهها روی دیوار را به وسیله یک مسواک کهنه و کمی خمیردندان پاک کنید.
پاک کردن لکّه مداد شمعی یا مداد آرایشی
بهترین کار برای پاک کردن این لکّهها استفاده از روغن بچه یا شیر پاک کن است. برای این منظور با پنبه آغشته به شیرپاک کن یا روغن بچه به محل لک بمالید.
لکه شمع بر روی کاغذ دیواری
ابتدا پارافین را با قراردادن یخ بر روی آن جدا کرده و پس از کندن توسط جسمی تیز، لکّه و چربی باقی مانده را با روش اتو و کاغذ مومی و یا دستمال حولهای از بین ببرید. کاغذ و یا دستمال را بر روی لکّه قرار داده و اتوی گرم را بر روی آن بگذارید. سپس کاغذ و یا دستمال را جا به جا کرده تا برای دفعات بعدی همان محل جذب لکّه، به طور مجدد بر روی لکّه قرار نگیرد.
تمیز کننده دیوارهای رنگ شده
برای تمیز کردن دیوارهای رنگ شده ی منزل، ترکیب نصف پیمانه آمونیاک، یک چهارم پیمانه سرکه سفید و یک چهارم پیمانه جوششیرین در یک سطل آبگرم را امتحان کنید (منظور دیوارهایی با رنگ پلاستیک یا رنگ روغن است). این تمیز کننده ارزان و قوی، دیوارها را تمیز و براق خواهد کرد.
پاک کردن شوره و سفیدک روی کاشی و سرامیک
شوره و سفیدک روی کاشی و سرامیک را میتوان با مالش دادن یک تکه لیموترش یا دستمال آغشته به سرکه روی سطح مورد نظر از بین ببرید. در ضمن واکس اتومبیل نیز تمیزکننده خوبی برای کاشی است. آن را به کار گیرید و پیش از خشک شدن با دستمال نرم مالش دهید.
تمیز کردن دیوار آجری
برای پاک کردن لکّه از روی آجر، سطح مورد نظر را با آجر مشابه دیگر بسایید و یا از تکهای سمباده نرم کمک بگیرید.
زمان تمیز کردن شیشهها
توصیه میشود در روزهای بسیار سرد که شیشهها یخ زدهاند آنها را پاک نکنید. در این وضعیت شیشهها بسیار ترد و شکننده میشوند و امکان شکستن آن زیاد است.
تمیز کردن شیشههای رسوب گرفته
شیشههایی که لکّه و رسوبات آب روی آن است را با مخلوط آب و سرکه سفید تمیز کنید.
شیشه پاک کن خانگی
برای تهیه یک شیشه پاککن خودتان در منزل اقدام کنید، دو پیمانه آب، نصف پیمانه الکل و یک قاشق چایخوری مایع ظرفشویی، محلولی معجزهآسا برای تمیز کردن شیشهها و آینه است. محلول را روی شیشه اسپری کنید و با دستمال تمیز شیشه را پاک کنید.
بر طرف کردن لکّه حشرات
لکّههایی که به وسیله حشرات روی پنجرهها بهوجود میآید، میتوانید با چای سرد از میان ببرید.
پاک کردن گوشههای پنجره
برای از بین بردن لکّههای سیاه که در گوشههای پنجره بهوجود میآید، از مسواک کهنه استفاده کنید. به این ترتیب که آن را در مخلوط آب و مایع سفید کننده وارد کنید و سپس روی محل مورد نظر بکشید.
استفاده از روزنامه
پنجرهها را میتوانید با روزنامه آغشته به مخلوط آب و سرکه سفید براق کنید.
شیشه پاک کن با سرکه
اگر شیشه پاک کن شما تمام شده است، دست نگه دارید و خودتان در منزل به روشی بسیار ساده، آن را تهیه کنید. در یک افشانه، سه قاشق غذاخوری آمونیاک، یک قاشق سرکه و مقداری آب سرد بریزید. این محلول را روی سطح شیشهای مورد نظر اسپری کنید و با دستمال یا روزنامه تمیز پاک کنید. روش دیگر این است که یک چهارم فنجان سرکه را در دو لیتر آب گرم حل کنید و با دستمال آغشته به این محلول شیشه را پاک کنید. همچنین میتوانید محلول را روی سطح شیشه اسپری کنید و با روزنامه خشک کنید.
نتایج یک مطالعه جدید تایید میکند که افزودن گردو به رژیم غذایی روزانه خطر ابتلا به بیماری قلبی را کاهش داده و همین طور …
نتایج یک مطالعه جدید تایید میکند که افزودن گردو به رژیم غذایی روزانه خطر ابتلا به بیماری قلبی را کاهش داده و به پایین آوردن میزان کلسترول مضر در خون کمک میکند.
متخصصان در این مطالعه تشریح کردند وقتی شما یک وعده غذایی میخورید که حاوی مقدار زیادی چربی اشباع شده است اگر پس از آن یک مشت گردوی خام مصرف کنید میتواند امکان آسیب ناشی از این چربی مضر به عروق خونی خود را تا حد قابل ملاحظهای محدود کنید.
در هر۵۰ گرم گردو کمتر از ۴ گرم چربی اشباع شده وجود دارد اما به این دلیل که تمام مغزهای خشکبار سرشار از کالری هستند لذا توصیه میشود که اعتدال در مصرف آنها امری ضروری است.
مغز گردو سرشار از آنتی اکسیدانها، چربیهای امگا -۳ و اسید آلفا لنیولئیک است. شما میتوانید از گردو در وعده غذایی صبحانه استفاده کنید. به جای ریختن گوشت داخل سالاد مقداری گردوی تازه به آن بیفزایید و به جای سوسیس و تخم مرغ و گوشت فرآوری شده، پروتئین مورد نیاز بدنتان را از گردو دریافت کنید.

سرچشمه جوانی و شادابی چیست؟ گذر عمر امری اجتناب ناپذیر است. با این حال همه انسانها تمایل دارند که در این گذار ناگزیر زندگی همچنان سالم، شاداب و زیبا باقی بمانند. در ادامه این مطلب ۲۰ مورد از روش های رسیدن به این خواسته معقول را به شما دوستان عزیز تقدیم می کنیم.
۱ ازدواج : مطالعات نشان می دهد که درصد مرگ و میر در افراد مجرد به طور بارزی بیشتر از افراد متاهل می باشد.
۲٫ قهقهه زدن: محققان می گویند که خنده بهترین دارو است که موجب ارتقا پاسخ ایمنی، کاهش قند خون، افزایش جریان اکسیژن در بدن و بهبود کیفیت خواب می شود. جریان متوسط خون در هنگام خندیدن و بعد از آن ۲۲% افزایش می یابد در حالیکه استرس های روحی جریان خون را ۳۵% کاهش می دهد.
۳٫ داشتن حیوان خانگی: فعالیت بدنی ناشی از مراقبت از این حیوانات یکی از راه های حفظ سلامت است. بعلاوه محبت کردن و یا تماشای حرکات جالب حیوانات منجر به آرامش انسانها می شود و آنها دنیای بیرون از خود را نیز تماشا می کنند.
۴٫ ترک سیگار: افرادی که سیگار می کشند تقریبا ۱۳ سال شانس زندگی را از دست می دهند. بعلاوه انواع بیماری های مزمن ناشی از مصرف سیگار نیز کیفیت عمر باقی مانده را کاهش می دهد.
۵٫ ورزش بیشتر: ورزش باعث تقویت قلب و افزایش پمپ خون می شود. کلسترول و فشار خون کاهش می یابد. عامل پیشگیری و کنترل دیابت است. ماهیچه ها و استخوانها را تقویت می کند. آیا همه این مدارک کافی نیست تا گویای مزیت واقعی ورزش برای سلامت فرد باشد.
۶٫ فعالیت مغزی: بازی شطرنج، مطالعه روزنامه، حل جدول از جمله فعالیت های مثبت مغز است. فعالیت های مغزی مانع از بروز آلزایمر می شود.
۷٫ کمتر در معرض نورخورشید قرار گیرید: استفاده از کرم ضد آفتاب، عینک دودی و کلاه لبه پهن مانع از آسیب های ناشی از نور خورشید می شود و احتمال بروز سرطان پوست (شایع ترین نوع سرطان) را کاهش می دهد.
۸٫ ملاقات پزشک: ملاقات منظم پزشک عمومی می تواند شانس زندگی سالم را افزایش دهد. زیرا انجام معاینات توصیه شده توسط پزشک، پیشگیری به موقع از بروز انواع بیماری ها را میسر می کند.
۹٫ خوردن ماهی: خوردن حداقل دو وعده غذایی ماهی در هفته بسیار مفید است. زیرا احتمال مرگ ناشی از بیماری قلبی را کاهش می دهد. مانع از لخته شدن خون، کاهش مقدار چربی و احتمال چاقی می شود. بعلاوه سرشار از مواد مغذی مثل سلنیوم، پروتئین و آنتی اکسیدان می باشد.
۱۰٫ خوردن میوه ها و سبزیجات تازه: بروکلی، کلم، موز و سایر میوه ها و سبزیجات سرشار از ویتامین، مواد معدنی، فیبر و آنتی اکسیدان می باشد.
۱۱٫ تماس فیزیکی (در آغوش گرفتن): زوجهایی که برای مدتی تماس فیزیکی ساده مثل در آغوش گرفتن یا دست در دست برقرار می کنند کمتر دچار مشکلات قلبی و افزایش فشار خون می شوند.
۱۲٫ کاهش مصرف الکل: زیاده روی در مصرف الکل شانس زندگی بیشتر را کاهش می دهد.
۱۳٫ خواب کافی: خواب کمتر از ۶ ساعت در شب تاثیر منفی بر سلامت فرد دارد و احتمال بروز دیابت را افزایش می دهد.
۱۴٫ خوش بینی و تفکر مثبت: شانس زندگی افراد دارای این خصلت ۱۹% افزایش می یابد. این چنین افرادی کمتر رنج می برند.
۱۵٫ کاهش مصرف چربی: غذاهای کم چرب احتمال بروز بیماری های قلبی را کاهش می دهد.
۱۶٫ مراجعه به دندانپزشک: مراجعه مرتب به دندانپزشکی و معاینه دندانها از بروز انواع بیماری های دهان و دندان جلوگیری می کند. زیرا این بیماری ها به نوبه خود منجر به بروز بیماری های تنفسی و قلبی می شود.
۱۷٫ کنترل استرس: کنترل استرس به هر طریق ممکن مثل دریافت مشاوره، مدیتیشن و یا ورزش شانس زندگی را افزایش می دهد. استرس باعث کاهش جریان خون، افزایش کلسترول، کاهش فعالیت مغزی و ضعف سیستم ایمنی می شود.
۱۸٫ برگشت به مدرسه: ادامه تحصیل و یا آموزش مداوم در زندگی کیفیت زندگی سالم را ارتقا می دهد.
۱۹٫ خوردن ویتامین ها: ویتامین های مختلف مانع از بروز بیماری های قلبی میشود. یکی مولتی ویتامین خوب حاوی مواد معدنی، آمینو اسید، عصاره گیاهی و سایر مواد مغذی است.
۲۰٫ نوشیدن چای سبز: نوشیدن چای سبز احتمال بیماری های قلبی، عروقی را کاهش می دهد
به گزارش گروه خبری "بوشهرنیوز" به نقل از مشرق، خبرآنلاین نوشت: همان آبی كه بر فرزندان پیامبر در ظهر عاشورا 14 قرن پیش بستند، امروز در حرم قمر بنی هاشم، به طرز معجره آسایی نابینا را بینا می كند، بیمار سرطانی را شفا می دهد و از 50 سال قبل تاكنون این آب در یك سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می شود نه كم و نه زیاد میشود.
شیخ عباس 74 ساله ، كه 36 سال خادم حرم حضرت عباس علیه السلام است در مورد جریان آب دور قبر علمدار كربلا گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت كه از 400 سال قبل كه آب لولهكشی نبود این آب مرتب میجوشیده و از یك طرف وارد و از طرف دیگر خارج میشد كه مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت. مردم میآمدند و از آن آب به عنوان تبرك استفاده میكردند و آب در تابستان خنك و در زمستان گرم بود ... از 50 سال قبل تاكنون این آب در یك سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می شود نه كم و نه زیاد میشود.
وی ادامه داد: شما به خوبی میدانید اگر آب به مدت 10 روز در یك جا بماند گندیده میشود، اما این آب با وجود اینكه درب ورودی آن بسته شده مانند گلاب میماند و در اطراف قبر مطهر حضرت قمربنی هاشم حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.
شیخ عباس ادامه داد: این آب به ارتفاع یك متر بالاتر از قبر قرار دارد، اما هرگز وارد مرقد مطهر نشده و من اینها را به چشم خود دیدهام و بارها شاهد بودهام چقدر افراد كور وارد حرم شده و چند قطره از این آب در چشمان آنها ریخته شده و بینا شدهاند و یا افرادی دارای امراض پوستی و سرطانی با استفاده از این آب شفا پیدا كردهاند.




به گزارش گروه خبری "بوشهرنیوز" به نقل از مهر، در منتهى الآمال نقل شده: پیش از آن که مسلمانان به ایران حمله کنند، شهربانو دختر یزدجرد، در خواب رسول خدا(ص) را دید که با امام حسین(ع) داخل خانه شد و او را براى امام حسین خواستگارى کرد و تزویج نمود. شهربانو مى گوید: شب دیگر حضرت فاطمه(س) را در خواب دیدم که اسلام را به من تعلیم داد و من در خواب مسلمان شدم. ایشان فرمود: به زودى به فرزندم حسین را خواهى رسید. زمانى که در مدینه امام حسین(ع) را دیدم، دانستم که همان شخصى است که در خواب، پیامبر(ص) مرا به عقد او در آورد. به این سبب او را اختیار کردم.
حضرت امیرالمؤمنین به امام حسین فرمود: بهترین شخص در روى زمین براى تو از این زن متولد خواهد شد. امام زین العابدین(علیه السلام) در پنجم شعبان سال 38 هجرى قمرى متولد شد. کنیه ایشان ابوالحسن و ابومحمد و القاب مشهورش زین العابدین، سیّد الساجدین، سیّد العابدین، زکىّ، امین، سجاد و ذو الثفنات است.(حوادث الایام، صفحه 165)
امام چهارم شیعیان، فرزند حسین بن علی بن ابیطالب (ع) و ملقب به "سجاد" و "زین العابدین " است که در سال 38 هجری ، پنجمین روز از ماه شعبان چشم به جهان گشود .
آن بزرگوار در کارزار کربلا حضور داشت اما مشیت و تقدیر الهی بر این بود که بواسطه بیماری امکان حضور در صحنه نبرد را نداشته باشد، تا بعدها در کنار حضرت زینب(س) به افشاگرری درباره حکومت خودکامه و افشاگری پرداخته، برای حراست از ارزشهای اصیل اسلامی و تاریخ اسلام و مسلمانان فعالیت کند .
امام سجاد و حضرت زینب با موقعیت شناسی دقیق و صحیح به تبیین اهداف واقعه کربلا پرداخته، پیام امام حسین را به گونه ای منتقل کردند که ماندگار و جهانی شد .
واقعه کربلا با همه ابعاد عظمت بی مانندی به ظاهر در عصر عاشورا به پایان رسید، اما از آنزمان مأموریت حضرت سجاد (ع) و زینب کبری (س) آغاز شد .
حضرت سجاد (ع) را در حال بیماری بر شتری سوار کردند و دو پای حضرتش را از زیر شکم آن حیوان به زنجیر بستند . سایر اسیران را نیز بر شتران سوار کرده روانه کوفه کردند . کوفه ای که در زیر سنگینی و خفقان حاکم بر آن بهت زده بر جای مانده بود و جرأت نفس کشیدن نداشت، چون ابن زیاد دستور داده بود رؤسای قبایل مختلف را به زندان بیاندازند . در چنین شرایطی دستور داد سرهای مقدس شهدا را بین سرکردگان قبایلی که در کربلا بودند تقسیم و سر امام را پیشاپیش کاروان حمل کنند .
بدین صورت کاروان را وارد شهر کوفه کردند. عبید الله زیاد می خواست وحشتی در مردم ایجاد کند و این فتح نمایان خود را به چشم مردم آورد . اما با همه این ددمنشیها، نتوانست به اهداف پلید خوددست یافته، پیش مردمان رسوا و او که می خواست به هر شکل ممکن امام حسین را کوچک بشمارد، خود به اعتراف عمومی برای بزرگی و عزت امام کمک کرد .
شرایط و مقتضیات عصر امام
مردم مسلمان عصر امام به علت تبلیغات و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی حکومتهای نامشروع در برابر حقایق سیاسی و مذهبی در نهایت جهالت و بی دینی به سر می بردند.
در چنین شرایطی، بزرگترین و مهمترین مسئولیت امام سجاد (ع)، احیای مجدد اسلام ناب محمدی (ص)، تبیین جایگاه امامت و رهبری اهل بیت، مبارزه با جهالت سیاسی و مذهبی مردم و تربیت مجاهدان واقعی بود.
از جمله صفات بارز امام سجاد علیه السلام تحمل و شکیبایى او در برابر ناگواریها و عفو و گذشت از کسانى است که نسبت به وى بى حرمتى یا جفا کرده بودند.
رساله حقوق؛ یادگاری از امام سجاد(ع)
یادگارهای علمی امام علی بن الحسین(ع) در قالب ادعیه بویژه در صحیفه سجادیه، نگارش رساله حقوق و ثبت و ضبط روایات اخلاقی در دسترس است.
متن رساله حقوق در 2 منبع تحفالعقول و خصال شیخ صدوق آمده است و اگرچه متن رساله حقوق در تحفالعقول شرح و بسط بیشتری دارد اما صحیحترین نسخ رساله حقوق، منقولات شیخ صدوق بویژه در نسخه خصال است.
نظام حقوقی در مکتب انبیا بویژه در اسلام، جامعه را بر اساس کرامت انسان استوار دانسته و بر مبنای معارف و عقاید صحیح بازسازی میکند و با نفی ارزشهای کاذب نژادی و قومی همه مؤمنین را از قبایل، طوایف و نژادهای گوناگون، سفید و سیاه و عرب و عجم را به عنوان جامعه واحدی میشناسد. قوانین اسلام هماهنگ با فطرت است و نیازها و تمایلات انسان را در مسیری معتدل مورد توجه قرار میدهد.
امام سجاد از این انسانهای شاخصی است که حقوق مبتنی بر کرامت انسانی را بطور علمی و عملی ارائه کرده است. رساله حقوق در بردارنده اهم حقوق الهی و وظایف اخلاقی است و در هر حق نیز اهم جوانب آن بیان شده است.
امام زینالعابدین در رساله حقوق، 51 حق الهی را در 7 دسته بیان کرده است:
اول: حق خداوند
دوم: حق نفس و اعضای بدن
سوم: حق افعال عبادی
چهارم: حق رعایا
پنجم: حقوق خویشاوندان
ششم: حقوق برخی اصناف اجتماعی
هفتم: حق مالی
صحیفه سجادیه
صحیفه سجادیه از ارزنده ترین آثار اسلامی است که 57 دعا را شامل می شود، این صحیفه مشتمل بر دقیقترین مسائل توحیدی، عبادی، اجتماعی و اخلاقی است و به آن "زبور آل محمد ( ص )" نیز می گویند .
نیایشهای امام موقعیتها و شرایط مختلفی را شامل می شوند از جمله ستایش خدا در طلب رحمت بر رسول خدا، طلب رحمت بر حمله عرش و بر هر فرشته مقرب، هنگام صبح و شام، پناه جستن به خدا از ناملایمات و اخلاق ناستوده و کردارهای ناپسند، طلب فرجام نیک، اشتیاق به طلب آمرزش از خدای تعالی .
در واقع امام سجاد(ع) در دعاهای خود توجه دادن به مظاهر قدرت پروردگار، یادآورى نعمتهاى مختلف خداوند و وظیفه شکر و سپاس، آیات آفاقى و انفسى پروردگار، ادب و آداب دعا، تلاوت، ذکر، نماز و عبادت را مورد اشاره قرار داده است.

به گزارش گروه خبری "بوشهرنیوز" به نقل از برنا، آیا در قبال کار دیگران بیش از اندازه مسوولیت پذیر هستید؟

سالهای نه چندان دور همین نزدیکی ها،مردانی در همسایگی ما زندگی می کردند،که زندگی برای شان جدی ترین بازیچه بود.زندگی کردند، چون هیچ وقت اسیر وذلیل زندگی نشدند.زندگی می کردند،چون معنای زندگی را فهمیدند.
آنها آمدند تا زندگی کردن را به ما یاد دهند وما یاد نگرفتیم.
چشم دوختند در چشم ما وبا سکوت شان فریاد زدند،که جور دیگر هم می شود زندگی کرد.آنها رفتند وما ماندیم.رفتن آنها به رفتن یک ستاره ی دنباله دار می ماندو ماندن ما به ماندن آب در مرداب روزمرگی ها،انگار که آن ها مانده اند و ما می رویم.
امروز سربرداشته ایم و چشم دوخته ایم به دنباله ی آن ستاره، تامسیرش را گم نکنیم.
شاید روزی کسی از ما خواست به آنها بپیوندیم......

وقتی نمازش تمام شد،پرسیدم:دعای دیگری بلد نیستی؟سالهاست در فتوت هایت این دعا را میخوانی«ربنا افرغ علینا صبراً و...»
گفت:صبر چیز خوبی است میتواند ایمانت را ریشه دار کند و نگذارد پایت در مشکلات و گرفتاری ها بلرزد.گفتم:خب درست اما چرا فقط این دعا؟جوابم داد:این ارث یک شهید است که به من رسیده است.
با تعجب پرسیدم:ارث؟یک دعا؟ گفت:بله نمیدانم کدام عملیات بود.مجروحی را برایمان آوردند که 18سال بیشتر نداشت.اسمش علی باقری بود.به خاطر ترکش هایی که خورده بود،حالش اصلا خوب نبود.حدود ساعت دو صبح که به هوش آمد،به هوای اینکه اذان صبح را گفته اند،مهر خواست تا نماز بخواند،برایش خاک تیمم آوردم،تیمم کرد و نشسته نماز خواند. معلوم بود که درد زیادی را تحمل میکند.در قنوتش عاشقانه از خدا،صبر و استقامت میخواست:«ربنا افرغ علینا صبراً وثبت اقدامنا و توفنا مع الابرار... خداوندا بر ما صبر عطا فرما، پاهای مان را ثابت قدم فرما و ما را با خوبانت بمیران»
نمازش که تمام شد،کلی مقدمه چینی کرد وگفت:خانم پرستار ! شما خیلی خوبید.اما میدانید،ریشه موهای تان پیداست!
او جای بچه من بود اما درس بزرگی به من داد. او شهید شد... اما از آن روز به بعد تصمیم گرفتم، ذکر قنوت هایم دعای او باشد

وقتی نمازش تمام شد،پرسیدم:دعای دیگری بلد نیستی؟سالهاست در فتوت هایت این دعا را میخوانی«ربنا افرغ علینا صبراً و...»
گفت:صبر چیز خوبی است میتواند ایمانت را ریشه دار کند و نگذارد پایت در مشکلات و گرفتاری ها بلرزد.گفتم:خب درست اما چرا فقط این دعا؟جوابم داد:این ارث یک شهید است که به من رسیده است.
با تعجب پرسیدم:ارث؟یک دعا؟ گفت:بله نمیدانم کدام عملیات بود.مجروحی را برایمان آوردند که 18سال بیشتر نداشت.اسمش علی باقری بود.به خاطر ترکش هایی که خورده بود،حالش اصلا خوب نبود.حدود ساعت دو صبح که به هوش آمد،به هوای اینکه اذان صبح را گفته اند،مهر خواست تا نماز بخواند،برایش خاک تیمم آوردم،تیمم کرد و نشسته نماز خواند. معلوم بود که درد زیادی را تحمل میکند.در قنوتش عاشقانه از خدا،صبر و استقامت میخواست:«ربنا افرغ علینا صبراً وثبت اقدامنا و توفنا مع الابرار... خداوندا بر ما صبر عطا فرما، پاهای مان را ثابت قدم فرما و ما را با خوبانت بمیران»
نمازش که تمام شد،کلی مقدمه چینی کرد وگفت:خانم پرستار ! شما خیلی خوبید.اما میدانید،ریشه موهای تان پیداست!
او جای بچه من بود اما درس بزرگی به من داد. او شهید شد... اما از آن روز به بعد تصمیم گرفتم، ذکر قنوت هایم دعای او باشد

راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد:در تفحص شهدا دفترچه یادداشت یک شهید 16 ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود.
گناهان یک روز او عبارت بودند از :
سجده نماز ظهر طولانی نبود.
زیاد خندیدم.
هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد.
راوی در سطر آخر افزوده بود که دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...!