حتى همسر اول !!! .


دفاتر ازدواج اعلام کردند : با هر ازدواج دائم ، یک ازدواج موقت هدیه بگیرید !!! هیچکس تنها نیست حتى همسر اول !!! .


امید به زندگى در بین افرادى که تو یخچالشون الویه دارن دو برابر افراد عادیه ، اونایى که نوشابه هم داشته باشن که اصلا میل به جاودانگى پیدا میکنن


شق مثه گنجشک میمونه : اگه شل بگیریش میپره … اگه سفت بگیریش میمیره … باید یه جوری بگیریش که آروم ب.ر.ی.ن.ه کف دستت !


+ چیزمو ول کن ! - خودت چیزمو ول کن ! + چیز خودمه ! - نخیرم ، چیز خودمه ! “کشمکش دو بچه موش سوسول تازه خارج از کشور رفته بر سر یه تیکه پنیــــــر



واقعا چرا مجریای برنامه کودک همشون خاله ان ؟ چرا هیچوقت عمه ها مجری برنامه های کودک نمیشن ؟



ینایی که میرن تو دستشویی یه ساعت می مونن ، همونایی هستن که دل ندارن از پشت کامپیوتر پاشن برن دستشویی ! کلا دل کندن سخته براشون



یبوست چیست ؟ وقتی کودک درون نقش پطروس فداکار را بازی میکند … .

برای تو . . .

تنها نشسته ام به لب جاده های تو 
شاید تو آمدی و شود جان فدای تو
اصلا نبودنم سبب بودن شماست 
این بودن من است که گشته بلای تو
حتی اگر که بمیرم خدا کند 
روزی که آمدی شنوم من صدای تو 
از کوچه های خسته قلبم گذشتی و 
مانده به روی لوح دلم رد پای تو 
مثل همیشه خنده کنان رفتی از برم 
ماندم هنوز در غم آن خنده های تو 
امشب دوباره حال و هوایم عوض شده 
پر گشته است در دلم امشب هوای تو 
( جدیدترین سروده محمد باقر فغفوری )

جز خدا...

افسران - الیس الله بکاف عبده...



همه را صدا زدم جز خدا



هیچ کس جوابم را نداد جز خدا . . .

به نام او...........


بهار

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحال روزگار …
خوش بحال چشمه ها و دشتها
خوش بحال دانه ها و سبزه ها
خوش بحال غنچه های نيمه باز
خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
خوش بحال جان لبريز از شراب
خوش بحال آفتاب …
ای دل من، گرچه در اين روزگار
جامهء رنگين نمی‌پوشی به كام
بادهء رنگين نمی‌نوشی ز جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن می كه می‌بايد تهی است
ای دريغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از «ما» اگر کامی نگيريم از بهار …
گر نکوبی شيشهء غم را به سنگ
هفت رنگش ميشود هفتاد رنگ …[تصویر:  2sb0gc0txp37bkf990.jpg]

بهار


بوی شکفتن رسید

منتظران بهار! بوی شکفتن رسید

مژده به گل‌ ها برید، یار به گلشن رسید

لمعه مهر ازل، بر در و دیوار تافت

جام تجلی به دست، نور ز ایمن رسید

نامه و پیغام را رسم تکلف نماند

فکر عبارت کراست معنی روشن رسید

زین چمنستان کنون، بستن مژگان خطاست

آینه صیقل زنید دیده به دیدن رسید

بیدل از اسرار عشق، هیچ کس آگاه نیست

گاه گذشتن گذشت، وقت رسیدن رسید

گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org

http://roozebahar.blogfa.com/

صدای باران..



صدای باران زیبا ترین ترانه ی ” خداست “


که طنینش زندگی را برای ما زیبا تر می کند


نکند فقط به گل آلودگی کفش هایمان بیندیشیم . . .

خدا همیشه با ماست...



هر صبح،

پلکهایت،

فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند،

سطر اول همیشه این است:

“خدا همیشه با ماست”

پس بخوانش با لبخند…

اربعین . . .

باور نمي کنم که رسيدم کنار تو

باور نمي کنم من و خاک ديار تو

يک اربعين گذشته و من پير تر شدم

يک اربعين گذشت و شدم همجوار تو

يک اربعين اسير بلايم اسير عشق

يک اربعين دچار فراقم دچار تو

يک اربعين دويده ام و زخم ديده ام

دنبال ناله هاي يتيمان زار تو

يک اربعين بجاي همه سنگ خورده ام

يک اربعين شده بدنم سنگ سار تو

يک اربعين به گريه ي من خنده کرده اند

لبهاي قاتلان تو و نيزه دار تو

مثل رباب مثل همه تار تر شده

چشمان خسته ي من چشم انتظار تو

روز تولدم که زدم خنده بر لبت

باور نداشتم که شوم سوگوار تو

با تيغ و  تير و دشنه تو را بوريا کنند

با سنگ و تازيانه مرا داغدار تو

يادم نمي رود به لبت آب آب بود

يادم نمي رود بدن غرقه خار تو

مانده صداي حرمله در گوش من هنوز

پستي که نيزه زد به سر شيرخوار تو

حالا سرت کجاست که بالاي سر روم

گريم براي زخم تن بي شمار تو

من نذر کرده ام که بخوانم در علقمه

صد فاتحه براي يل تکسوار تو

دارد تمام میشود آقا عزای تو . . .

دارد تمــــــام می شـــــود آقــــا عـــــزای تو
کم گـــــریه کرده ایـــــم مــــــــــحرم برای تو
دارد چــــه زود ســـــفره تو جمـع می شـود
تــــازه نشـــسته ایـم بخــــوریم از غذای تو
هر روز روز تـــــو هــــمه جا محــــــضر شــما
یعنــی که هســـت هر چـه زمین کربلای تو
مـــــیل دوبارگــــی بهشـــت آدمی نداـشت
وقتی شــنید گوشه ای از روضـــه هــای تو
کی دست خالی از در ایـن خانه رفته است
دســــت پر اســـــت تا به قــــیامت گدای تو
تنــــــها بلد شــــــدیم تباکی کنیــــم و بس
گریـــــه کــــند برای تو صـــــاحب عـــــزای تو
گریـــــه کن تو حــــــضرت زهراست والسلام
جانـــــــم فدای فاطمــــــه و جــــانم فدای تو
تازه به شــــــام مــــــــی رسد از راه قـــافله
تازه رســــــیده نوبــــــت تـــــشت طلــای تو

10 خطر لنز بـرای دختران جـوان


مجله سیب سبز:  اگر حتی یك‌بار بخواهید از لنز چشم استفاده كنید باید این مطلب را بخوانید. تمام نكته‌هایی كه در دل این مطلب است می‌تواند سلامت چشمان شما را از برخی خطرهای جدی حفظ كند. یك تكه پلاستیك شفاف بی‌رنگ یا رنگی، تكه‌ای كوچك كه در چشم شما قرار می‌گیرد و باعث می‌شود وضوح بینایی شما افزایش یابد یا رنگ چشمان‌تان تغییر كند؛ حالا بسیاری از انسان‌ها از لنزهای تماسی چشمی برای اصلاح مشكلات بینایی خودشان یا صرفا به دلیل زیبایی استفاده می‌كنند اما شاید مشكل اینجاست كه استفاده از این لنز آنقدر راحت است كه گاه از یاد می‌بریم كه باید خیلی مراقب آنها و چشم‌هایمان باشیم. در این مطلب به مواردی اشاره می‌كنیم كه تمام كسانی كه از لنز استفاده می‌كنند باید در مورد آن دقت كنند.


مهم‌ترین زمان احتیاط


زمانی كه لنز را داخل چشم‌تان می‌گذارید یا خارج می‌كنید.

راستش را بخواهید این زمان‌ها را می‌توان لحظات طلایی برای میكروب‌هایی دانست كه منتظر ورود به چشم شما هستند.

شما انگشت‌تان را داخل چشم‌تان می‌كنید و اینگونه فرصت ورود میكروب‌ها را به محیط چشم می‌دهید. قبل از تماس با لنز دست‌تان را كاملا بشویید (و اگر می‌توانید ضدعفونی كنید). اگر هم به طور مرتب از لنز استفاده می‌كنید بهتر است ناخن‌هایتان را كوتاه كنید تا ناخن‌های بلند و تیز شما سطح لنزها یا سطح پلك و چشم‌تان را خراش ندهد. از آب معمولی (یا آب جوشیده) برای شست‌و‌شوی لنزها استفاده نكنید و حتما از محلول‌های مخصوص نگهداری لنز استفاده كنید.

نخوابید


وقتی مدت طولانی لنزها را داخل چشم‌نگه می‌دارید

درواقع علت مخالفت بسیاری از چشم‌پزشكان با لنزها همین است كه استفاده‌كننده‌ها گاهی فراموش می‌كنند آنها را از چشم‌شان خارج كنند (یا تنبلی مانع آن می‌شود) اما یادتان باشد لنزها مانع رسیدن اكسیژن به چشم‌ها می‌شود. اگر لنزها را شب از چشم‌تان خارج نكنید خطر ایجاد زخم‌ در قرنیه شما به شدت افزایش می‌یابد. این زخم‌ها گاه می‌تواند منجر به كوری شود.

چه دارویی مصرف می‌كنید؟


زمانی كه دارو مصرف می‌كنید

قطعا اگر بخواهید قطره‌ای در چشم‌تان بریزید، لنزها را خارج خواهید كرد اما آیا می‌دانید مصرف برخی از داروهای خاص ممكن است با وضعیت لنز شما ربط پیدا كند؟ مثلا اگر قرص‌های پیشگیری از بارداری مصرف كنید چشم‌ها به دلیل استروژن موجود در این قرص‌ها به لنزها حساس‌تر خواهد شد. همین‌طور این قرص‌ها میزان اشك ریزش را كاهش می‌دهند و اینگونه چشم‌ها خشك‌تر و امكان آسیب‌ آنها با لنز بیشتر می‌شود. قرص‌های ضدحساسیت و آنتی‌هیستامین‌ها هم چشم را خشك می‌كنند و برخی داروهای ضدآكنه می‌توانند باعث ایجاد احساس خارش در چشم دارای لنز شوند.


تاریخ‌گذشته ممنوع!


وقتی محلول‌های نگهدارنده مشكل‌ساز می‌شوند

 محلول‌های نگهداری لنز در انواع و اقسام شكل‌ها و اسم‌ها و فرم‌ها در دسترس هستند اما حواستان باشد كه مواد نگهدارنده موجود در این محلول‌ها فاسدشدنی است؛ پس هرگز از محلول‌های تاریخ‌گذشته استفاده نكنید. چنین محصولاتی می‌تواند مشكلات جدی را برای چشم ایجاد كند. درضمن اگر محلول نگهدارنده لنز خود را با نوعی دیگر عوض كردید، بدانید كه ممكن است چشم‌تان نسبت به نوع جدید واكنش نشان دهد. درضمن هرگز محلول‌های نگهدارنده را در ظرف‌های دیگر نریزید و درب ظرف‌های حاوی آنها را باز نگذارید زیرا این كارها احتمال آلوده شدن آنها توسط انواع و اقسام میكروب‌ها را به‌شدت افزایش می‌دهد.

اشك مصنوعی با خودتان داشته باشید


زمانی كه چشم‌های شما بسیار خشك می‌شوند

از آنجایی كه لنزها كاملا سطح روی چشم را می‌پوشانند و مانع از رسیدن اكسیژن می‌شوند، بسیاری از استفاده‌كننده‌های لنز گهگاهی خشكی چشم را تجربه خواهند كرد. این خشكی چشم ممكن است در برخی شرایط خاص (مثلا سوار شدن در هواپیما، بودن در آب و هوای كاملا خشك، مصرف داروهای آنتی‌هیستامین و...) شدیدتر هم شود. بهتر است تمام كسانی كه از لنزهای تماسی استفاده می‌كنند، همیشه یك یا چند بسته قطره اشك مصنوعی با خود داشته باشند تا در این مواقع از آنها استفاده كنند.


اول لنز بگذاریم یا آرایش كنیم؟


زمانی كه آرایش می‌كنید

كیف آرایش شما و محتویات آن، پر از وسایلی است كه می‌توانند باعث حساسیت و تحریك چشم شوند. یادتان باشد كه هرگز وسایل آرایشی خودتان را به كسی امانت ندهید و از لوازم آرایشی فرد دیگری هم استفاده نكنید. درضمن هرگز به چشم متورم، حساس و دچار اشك‌ریزش یا دردناك، ریمل و سرمه نزنید و از مداد ابرو و خط چشم استفاده نكنید.

درصورت استفاده از لنز از ریمل واترپروف استفاده كنید. اگر هم از محصولات دورچشم استفاده می‌كنید حتما از مرطوب‌كننده‌های با پایه آب كه از نوع «كم حساسیت» باشند استفاده كنید.

 یادتان باشد كه مرطوب‌كننده‌ها، كرم‌ها و فونداسیون‌ها با پایه روغنی و كرمی می‌تواند حسابی چشم‌ دارای لنز را تحریك كند و موجب آزار شود.  یك نكته مهم در مورد لنزها و آرایش چشم: اگر از لنزهای نرم (soft) استفاده می‌كنید قبل از آرایش چشم‌ها لنز را در چشم‌تان بگذارید اما اگر از لنزهای منعطف با قابلیت عبور گازها استفاده می‌كنید، اول چشم‌هایتان را آرایش كنید و بعد لنز بگذارید. اما در مورد هر دو نوع لنز، اول آنها را خارج كرده و بعد اقدام به پاك كردن آرایش‌ از چشم و دورچشم خود بكنید.

  زیر سشوار تا می‌توانید پلك بزنید


 زمانی كه به آرایشگاه می‌روید

سالن‌های زیبایی و آرایشگاه‌ها پر از ذرات معلق در هوا هستند كه ناشی از اسپری‌ها و سایر مواد شیمیایی است كه در هوا پخش می‌شوند. بهترین كار این است كه وقتی به آرایشگاه می‌روید، لنزتان را با خودتان نبرید و از عینك استفاده كنید اما اگر مجبور هستید لنز بگذارید هم اگر می‌توانید در محیط آرایشگاه عینك به چشم بزنید تا از تماس بسیاری از ذرات معلق در هوا با چشم‌تان جلوگیری كنید.  درضمن یادتان باشد كه اگر لنز در چشم دارید وقتی زیر سشوار نشستید، تا می‌توانید پلك بزنید.


  دود، دشمن شماست


 زمانی كه در هوای آزاد هستید

ذرات معلق در هوا، به‌خصوص آلاینده‌ها می‌توانند چشم‌ها را تحریك كنند و میزان تحریك در چشم‌هایی كه لنز دارند بیشتر است. ذرات معلق، گردوخاك، غبار هوا و دود نمونه‌هایی از مواد آزاردهنده هستند. اگر میزان آلودگی زیاد باشد چشم با مكانیسم اشك‌‌ریزش سعی می‌كند از خود دفاع كند و این برای كسانی كه لنز دارند بسیار سخت است.  در هوای بسیار آلوده بهتراست لنزهایتان را خارج كنید و با عینك بیرون بروید (البته بهترین كار این است كه در چنین هوایی بیشتر در محیط‌های سربسته یا دارای تصفیه هوا، باشید).

  با لنز شیرجه نزنید


 زمانی كه به استخر می‌روید

قطعا با عینك،‌ شیرجه زدن داخل استخر لذتبخش نخواهد بود اما این را هم یادتان باشد كه پریدن داخل آب پر از كلر (یا حتی دارای برخی آلودگی‌ها) با لنزی به چشم از آن هم بدتر است.  اگر می‌توانید بدون لنز شنا كنید، اگر هم می‌توانید عینك‌تان را با بندی ببندید كه از چشمان‌تان جدا نشود. در ضمن بهتر است تا یك ساعت پس از شنا كردن، لنزها را در چشمان‌‌تان نگذارید.

  خطر سیگار برای لنزی‌ها


 زمانی كه سیگار می‌كشید

افراد سیگاری می‌دانند كه روشن كردن هر نخ سیگار، آسیبی است كه به سلامت خود وارد می‌كنند اما آیا می‌دانید افراد سیگاری كه لنز در چشم دارند 8برابر افراد غیرسیگاری در معرض خطر زخم قرنیه و عفونت چشمی هستند؟

خودسرانه قرص آهن نخورید

دکتر ˈناصر ابراهیمی دریانیˈ در گفت و گو با خبرنگار علمی ایرنا افزود: افرادی که دچار کم خونی هستند، نباید خودسرانه قرص آهن مصرف کنند و با انجام آزمایش ابتدا علت کم خونی خود را مشخص شود و آنگاه اقدام به درمان کم خونی خود کنند.

وی به کم خونی در مردان اشاره کرد و گفت: کم خونی در مردان می تواند یکی از نشانه های سرطان روده باشد که در این باره مردان باید کم خونی خود را جدی گرفته و در پی علت اصلی آن باشند.

دریانی با بیان آنکه سرطان روده در ایران رو به افزایش است، گفت: چهارمین علت مرگ و میر ناشی از سرطان ها سرطان روده بزرگ است که طی 20 سال اخیر در ایران افزایش داشته است.

فوق تخصص گوارش و کبد ادامه داد: یکی از بیماری های شایع در ایران کولیت زخمی و کولون است، این بیماری در کشور به شدت رو به افزایش است.

وی گفت: مطالعات نشان داده هرچه که روش زندگی و نوع تغذیه ما به مردم غرب نزدیک می شود، بیماری هایی که در آن جوامع شایع است در کشور نیز روندی روز به افزایش می گذارد.

دریانی با اشاره به بیماری کولیت اولسروز، ادامه داد: این بیماری بیشتر در افراد جوان جامعه دیده می شود در این بیماری روده بزرگ دچار التهاب و زخم می شود.

وی افزود: کولیت اولسروز می تواند تظاهراتی چون اسهال خونی، دل درد شدید، زرد پیچ، درد مفصل و گرفتاری های پوستی و ضایعات پوستی، تورم و قرمزی چشم ایجاد کند.

فوق تخصص گوارش و کبد با بیان آنکه متاسفانه این بیماری تا آخر عمر فرد را گرفتار خواهد کرد، ادامه داد: این بیماری زمینه ژنتیک دارد و مهمترین مشکلی که بیمار دارد آن است که هر چند یکبار مجدد عود می کند و درمان این بیماری قطعی نیست.

به گفته وی سرطان معده از جمله سرطان های دستگاه گوارش است که در ایران شایع است و این درصورتی است که سرطان مری در چند سال قبل شایعترین سرطان دستگاه گوارش بوده است.

دریانی افزود: نقش تغذیه در ایجاد سرطان روده بزرگ و سرطان کولون از اهمیت زیادی برخوردار است به طوری که افزایش مصرف چربی حیوانی و کاهش مصرف فیبر غذایی در ایجاد این سرطان دخیل است.

وی یکی از موارد ایجاد سرطان در روده بزرگ را مساله ژنتیک عنوان کرد و گفت: به بیمارانی که در خانواده آنان یکی از افراد فامیل دچار سرطان روده شده اند توصیه می کنیم که بررسی و آزمایش های دوره ای را انجام دهند.

خدا...


ببیــن مـــرا ؛

دستـــم بنـــد نمیشــــود هیچ جـــا

جـــز بــه دامنـــت


خــــــــــــــــــــــــ ـــــــدا ...!

ثواب روضه و گریه بر سیدالشهدا(ع)


حدیثی که واجب است آن را با «آب طلا» نوشت

خبرگزاری فارس: امام صادق(ع) فرمود: آه‌های سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود.

خبرگزاری فارس: حدیثی که واجب است آن را با «آب طلا» نوشت

به گزارش خبرنگار «تکیه خبر» خبرگزاری فارس، همزمان با فرارسیدن محرم الحرام و ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، همه جا غرق در ماتم و عزای حسینی شده است از این رو هر فردی سعی می‌کند تا حداقل لحظاتی را به عزاداری برای مولایش حسین بن علی(ع) بپردازد.

کتاب «طوبای کربلا» شامل سخنان عارف و سالک طریق الهی، میرزا اسماعیل دولابی درخصوص عنایات امام حسین(ع) به اولیای خداست. یکی از مباحث این  کتاب به بیان ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) پرداخته است که ما آن را برای عاشقان این امام همام بیان می‌کنیم.

روایات مختلفی درباره ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) وجود دارد که به اختصار در ادامه می‌آید:

الف ـ شیخ جلیل، ابن قولویه قمی از ابن خارجه روایت کرده است: روزی خدمت امام صادق(ع) بودیم، از حضرت امام حسین(ع) یاد کردیم، امام صادق(ع) بسیار گریست، آن گاه فرمود: امام حسین(ع) فرمودند: من کشته گریه و زاری هستم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‌کند مگر آنکه گریان می‌شود.

* گریاندن و اشک ریختن در سوگ امام حسین(ع) موجب بهشتی شدن افراد می‌شود

ب ـ شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بن‌تغلب روایت کرده‌اند که امام صادق(ع) فرمود: آه‌های سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود.

ج ـ به سند معتبر از ابوعماره منشد (شعر خوان) روایت شده است:

روزی حضور امام صادق(ع) شرفیاب شدم، حضرت فرمود: شعری در مرثیه امام حسین(ع) به آن روشی که بین خودتان مرسوم است بخوان.

همین که شروع کردم به خواندن، حضرت گریان شد. من مرثیه می‌خواندم و آن بزرگوار می‌گریست تا آنکه صدای گریه از منزل آن حضرت بلند شد و صدای گریه زن‌ها نیز از پشت پرده برخاست. وقتی روضه تمام شد، حضرت فرمود: هر کس در مرثیه امام حسین(ع) شعری بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌شود، هر کس ده نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می‌شود، هر کس یک نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می‌شود و هر کس مرثیه بخواند و خود بگرید، بهشت بر او واجب می‌شود و هر کس خود را به صورت گریه کننده درآورد بهشت بر او نیز واجب خواهد شد.

د ـ جناب میرحامد حسین نقل کرد که محمد بن سهل، یارکمیت گفت: من و کمیت در ایام تشریق بر امام صادق(ع) وارد شدیم، کمیت به امام عرض کرد: فدایت شوم! اجازه می‌دهید چند بیت شعر در محضرتان بخوانم؟ حضرت فرمود: این ایام، عزیز و محترم است (کنایه از آنکه خواندن شعر در این ایام شایسته نیست) کمیت عرض کرد: این اشعار در حق شما است. حضرت فرمود: بخوان و فرستاد اهل بیتش را حاضر ساختند که آنها هم بشنود، آنگاه کمیت اشعار خود را خواندن و حاضران بسیار گریستند، امام صادق(ع) دست‌های مبارکش را بلند کرد و گفت:

«اللهم اغفر کمیت ما قدم و ما أخّر و ما أسّر و ما اعلن و اعطه حتی یرضی؛ بارالها! گناهان گذشته و آینده کمیت را و گناهانی که آشکار و نهان انجام داده بیامرز و به او ببخش و به او عطا کن تا راضی شود.

* حتی مردم عصر جاهلیت هم قتال در ماه محرم را حرام می‌دانستند

ه ـ شیخ صدوق از ابراهیم بن ابی محمود، روایت کرد که حضرت رضا(ع) فرمودند:

محرم، ماهی است که اهل جاهلیت، قتال در آن ماه را حرام می‌دانستند؛ اما این امت جفاکار، خون ما را در آن ماه، حلال دانستند و هتک حرمت کردند و زنان و فرزندان ما را در آن ماه، اسیر کردند و آتش در خیمه‌های ما افروختند و اموال ما را غارت کردند و حرمت حضرت رسالت را در حق ما رعایت نکردند. مصیبت روز شهادت امام حسین(ع) دیده‌های ما را مجروح کرده و اشک ما را جاری ساخته است و زمین کربلا تا روز قیامت وارث اندوه و بلای ما است، پس بر مثل حسین(ع) باید بگریند گریه کنندگان. همان گریه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را فرو می‌ریزد.

سپس حضرت فرمودند: همین که محرم می‌شد، کسی پدرم را خندان نمی‌دید و تا دهم محرم، اندوه و حزن پیوسته بر آن حضرت غالب می‌شد. وقتی روز عاشورا می‌رسید، آن روز، روز مصیبت و گریه او بود و می‌فرمود: امروز، روزی است که حسین(ع) کشته شد.

و ـ ابوقولویه قمی، به سند معتبر از ابوهارون مکفوف روایت کرده است: خدمت امام صادق(ع) مشرف شدم، حضرت فرمود:

برای من مرثیه بخوان.

من شروع کردم به خواندن مرثیه. حضرت فرمود: نه این طور؛ بلکه چنان بخوان که نزد خودتان متعارف است و کنار قبر امام حسین(ع) می‌خوانید. من نیز خواندم. حضرت گریست من ساکت شدم، حضرت فرمود: بخوان. من خواندم تا آن اشعار را تمام کردم. حضرت فرمود: باز هم برای من مرثیه بخوان. من این اشعار را خواندم:

یا مریم قومی و اند بی مولاک

و علی‌الحسین فاسعدی ببکاک

پس حضرت گریست و زن‌ها هم گریستند. وقتی آرام گرفتند، حضرت فرمود: ای ابوهارون! هر کس برای حسین(ع) مرثیه بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌شود. پس یک یک از ده کم کرد تا آنکه فرمود: هر کس مرثیه بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشت برای او واجب می‌شود، سپس فرمود: هر کس امام حسین(ع) را یاد کند و خود گریه کند، بهشت بر او واجب می‌شود.

* آن گونه بر حسین(ع) می‌گریم که آثار مصیبت در من آشکار ‌شود

ز ـ به سند معتبر از مسمع روایت شده است: امام صادق(ع) به من فرمود: ای مسمع! آیا توجه به زیارت قبر امام حسین(ع) می‌روی؟ من عذر آوردم که با توجه به دشمنان زیاد، برای انجام چنین کاری، ایمنی ندارم.

فرمود: آیا مصائب آن بزرگوار را به یاد می‌آوری؟ عرض کردم: آری! آن گونه می‌گریم که آثار مصیبت در من آشکار می‌شود.

حضرت فرمود: به درستی که تو از آنانی که زاری می‌‌کنند برای ما، شاد می‌شوند برای شادی ما، اندوهناک می‌شوند برای اندوه ما، خائف می‌شوند برای خوف ما و ایمن می‌شوند برای ایمنی ما؛ به زودی خواهی دید که پدرانم هنگام مرگ نزد تو حاضر شوند و به ملک‌الموت درباره تو سفارش کنند و به تو از فرزند خویش مهربان‌تر باشند. آنگاه حضرت گریست و من نیز گریستم.

شق القمر . . .

شق القمر . . .

چشمان زمین دوباره تر خواهد شد

ماه از سر شب بدون سر خواهد شد

تاریخ دوباره به خودش می لرزد

شق القمری بزرگتر خواهد شد!

دلت را خانه ی ماكـن

دلت را خانه ی ماكـن, مصفا كردنش با من

 به مادرد دل افشا كن, مداوا كردنش با من

اگـر گـم كرده ای ای دل كلید استجابت را 

 بیا یك لحظه با ما باش پیدا كردنش با من

اگر عمری گنه كردی مشو نومید از رحمت 

 تو نام توبه را بنویس امضا كردنش بـا من

دلت را خانه ی ماكـن


دلت را خانه ی ماكـن, مصفا كردنش با من

 به مادرد دل افشا كن, مداوا كردنش با من

اگـر گـم كرده ای ای دل كلید استجابت را 

 بیا یك لحظه با ما باش پیدا كردنش با من

اگر عمری گنه كردی مشو نومید از رحمت 

 تو نام توبه را بنویس امضا كردنش بـا من 

دل شکسته...


خدایا . . .


دلم را آنانی میشکنند,


که هرگز دلم به شکستن دلشان راضی نمیشود!!!

اگر بندبند استخوان‌هایمان را جدا سازند،


اگر بندبند استخوان‌هایمان را جدا سازند،

اگر سرمان را بالای دار برند،

اگر زنده‌زنده در شعله‌های آتشمان بسوزانند،

اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگانمان به اسرات و غارت برند،

هرگز امان‌نامه شرک و کفر را امضاء نمی‌کنیم.

فرازی از پیام امام روح الله به مناسبت پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در ۲۷ تیر ۱۳۶۷٫

قربانی ماتمت شدیم آقا جان . .

 .

ما سینه زن غمت شدیم آقا جان
گریان محرمت شدیم آقا جان
ممنون ز توایم چون که در هرجایی
از لطف تو آدمت شدیم آقا جان
از روز ازل شکر خدا در چشمت
مشمول به مرحمت شدیم آقا جان
هرکس به کسی بسته دلش را ما هم
وابسته به پرچمت شدیم آقا جان
نذرت بنموده مادرم فرزندش
قربانی ماتمت شدیم آقا جان

شهادت آفتاب پنجم آسمان امامت حضرت امام محمد باقر را تسلیت عرض می نماییم . . .


امشب از ناله ی من سوخته جان ها مادر
عاقبت سر شده تلخی زمان ها مادر
نفسی مانده مرا روضه بخوانید امشب
که هنوز است بر این شانه نشان ها مادر
آخرین گریه کن روضه ی زینب بودم
شاهد قافله سالار کمان ها مادر
شاهد سر زدن عمه به چوب محمل
شاهد هلهله ی پیر و جوان ها مادر
مردمانی که نوشتند بیاییم آن جا
خنده کردند به ما خنده همان ها مادر
ناکسانی که سر سفره ی ما سیر شدند
ریختند از کف خود تکه ی نان ها مادر
آه از کوفه و سر های به نیزه مانده
وای از شام از آن زخم زبان ها مادر
کوچه گردی نوامیس خدا را دیدم
در هجوم همه ی سنگ پران ها مادر
عمه ی کوچک من رفت ز دستم آن جا
با رخ سوخته از شعله ی آن ها مادر
آه از کوفه و زنجیر و نگاه بی شرم
وای از شام و از آن چشم چران ها مادر

به مناسبت سالگرد عروسی حضرت زهرا و حضرت علی . . .

پيوند دو نور
امشب شب پيوند دو نور است
بر بام فلك عقد بتول است
جمله همه عرشيان به خدمت
در روى زمين عدو ملول است
***
بر مونس بى همتاى حيدر صلوات
بر آيت حق، دخت پيمبر صلوات
تبريك پياپى بفرستيد اينك
بر اهل سما، به نور داور صلوات
***
اى شيعيان مژده دهيد، عقد بتول است
بهر على و فاطمه شادان رسول است
رحمت حق بر ما امشب نزول است
برات كعبه و نجف بر ما وصول است
***
زهراست عروسى كه بود حسن الهش
دل برده ز پيغمبر اسلام نگاهش
اين همسر مولاست خدا پشت و پناهش
داماد در خانه بود چشم به راهش
***
به خاك پاى حيدر سرگذارم
به عشق مرتضى جان مى سپارم
همين است افتخارم روز محشر
على و فاطمه را دوست دارم

***
امشب على محو رخ صديقه ى اطهر شده
امشب به بيت فاطمه حمد و ثنا گستر شده
امشب شب آمرزش خلق از سوى داور شده
زيرا اميرالمؤمنين داماد پيغمبر شده
***
امشب خديجه در جنان لبخند ديگر مى زند
روحش به شوق ديدن داماد خود پر مى زند
در خانهى شير خدا به مصطفى سر مى زند
گه بوسه بر دست على، ساقى كوثر مى زند
***
شاهنشه جمله اوليا را صلوات
آن صاحب تاج انّما را صلوات
داماد نبى زوج بتول عذرا
مير دو سرا، شير خدا را صلوات
***
در عرش خداى عقد زهرا چو، ببست
بر بام فلك هماى رحمت را بست
مسرور شوند از شعف جن و ملك
دارند چو زهرا و على دست به دست
***
شب زفاف حيدر و زهرا مبارك
ز حق نزول او شد و طاها مبارك
به مهدى و به رهبر و بر ما مبارك
عروسى فاطمه با مولا مبارك

شهادت مظهر جود و سخا و علم و معرفت، امام جواد(ع) تسلیت و تعزیت

خورشید سپهر عدل و داد است جواد / سر لوحه دفتر رشاد است جواد

در جود و سخا کسی به پایش نرسد / چون مظهر جود حق جواد است، جوا

شهادت راپسندیدند!!

خوشا آنان که با عزت ز گیتی

بساط خویش برچیدند و رفتند

ز کالاهای این آشفته بازار

         شهادت را پسندیدند و رفتند . . .

همیشه دعا کنید...


همیشه دعا کنید :


چشمانی داشته باشید


که بهترین ها را در آدم ها ببیند


قلبی ، که خطاکار ترین ها را ببخشد


ذهنی ، که بدیها را فراموش کند


و روحی که هیچگاه ، ایمانش به خدا را از دست ندهد . . .

ای گل نازنین دوست داشتن زیباست برای تو

هیچ کس دنبال خدا نبود...



در شهر بودم



دیدم



هر کس به دنبال چیزی می دود



یکی به دنبال پول



یکی به دنبال چهره دلکش



یکی به دنبال لحظه ای توجه چشمان هرزه گرد



یکی به دنبال نان



یکی هم به به دنبال اتوبوسی !



اما دریغ



هیچکس دنبال خدا نبود !!!

یا علی دستم بگیر

ثقیبف

مولود کعبه

گفتم به كعبه از چه چنين ناز مي كني          هر جا  بساط فخر خودت باز مي   كني


گفتا   اگر  علي  به  تو يكدم  نظر كند            همچون  پرنده  پر زده  پرواز مي  كني


آيد   اگر  به  خانة  تو  مرتضي    دمي          ساييده سربه عرش وسرافراز مي کني


آيند   قدسيان    پي   ديدار  خانه  ات           آندم  چو قبله  ناز خود آغاز  مي  كني


من  زادگاه  شير خدايم  مرا  بس است           اين افتخار  و كشف كزان راز مي  كني


داري  اگر   ولاي  علي  را به  دل  بدان           شعر ولايي  از دل  خود ساز  مي كني

یه تصویر عاشقانه

چهل روز مانده به محرم . . .


از داغ حسین(ع) اشک نم نم داریم

در خانه سینه تا ابد غــم داریم

پیراهن و شال مشکی آمـاده کنیــد
چهل روز دگر تا به محرم داریم

السلام علیک یا امام زمان (عج)



چنین که یخ زده ایمان من اگر هر روز
هـزار بـار بـیــایـد بـهــار کـافـی نـیـسـت
 

خودت دعـا کن ای نازنین که برگردی
دعای این همه شب‌زنده‌دار کافی نیست

زندگی با سیرت نه صورت

که ناشکر نیستم

انچه هست و نیستم او داند چیستم


گر کنهکار و رد بلد شدم او داند کیستم


مرا به حال خود رها سازید که ناشکر نیستم


گنه من اینست نا امید زرجا یار نیستم

چشم انتظار

چشم انتظار

شبها چشمانم

میعادگاه اشک می شوند و

غم همنشین قلبم

دوباره بغضهای خسته و کهنه

اسیره گلوی سردم می شوند

ای کسی که

در حکایت شب پنهان شده ایی

به عظمت آبیه دلم

نظری کن و ببین

این دل چه عاشقانه می تپد

فقط در انتظاره

آمدنه تو.........!!!

جملات الهام بخش برای زندگی.


 
 
 
سه چیزی که در زندگی بیشرین اشتیاق را برایشان داریم:
 
خوشبختی، آزادی و آرامش خیال،
 
همیشه با دادن شان به شخصی دیگر بدست می آیند. آنهایی که به دیگران لطف میکنند، قطعاً خود مورد لطف قرار میگیرند. کسانی که به مردم کمک میکنند، خود مورد یاری قرار میگیرند. شما دو دست دارید، اولی برای کمک به خود و دومی برای کمک به دیگران.

دعای باران ...

 

بر تمام لحظه های بی بهار
بر تمام لحظه های خشک خشک
بر تمام لحظه های بی قرار

باز ای باران ببار
بر تمام پیکرم موی سرم
بر تمام شعر های دفترم
بر تمام واژه های انتظار

باز ای باران ببار
بر تمام صفحه های زندگی
بر طلوع اولین دلدادگی
بر تمام خاطرات تلخ و تار

باز ای باران ببار
غصه های صبح فردا را بشوی
تشنگی ها خستگی ها را بشوی
باز ای باران ببار

عادت یا عشق !!!

 

عادت !


چه طعم ِ تلخی دارد


وقتی آن را با عشق اشتباه بگیری....

فرق عادت با عشق  رو میدونید چیه :

عادت بدون توجه به چیزی و مکرر انجامش میدی .

اما عشق  تمام وجودتو براش میدی که درکش کنی .

برای حضرت رضا . . .

تا آسمان گنبد زردت پریده ام
زیباتر از حریم تو آقا ندیده ام
مانند هر دفعه که به پابوس میرسم
بهر کبوتران تو گندم خریده ام
شکر خدا که نمک گیر سفره ام
طعم غذای حضرتیت را چشیده ام
آقا بیا ضمانتی بنما این دل مرا
مانند آهوان بیابان رمیده ام
تو شاهدی که هر دفعه قلبم گرفته بود
با تک تک کبوتران حرم پر کشیده ام

هرجا که رفته ام ، به هرجا که گشته ام
زیباتر از حریم تو آقا ندیه ام . . .
(شعر از محمد باقر فغفوری )

آقا به دادم می رسی؟(شعری زیبا در مورد امام رضا )

یا علی موسیَ الرّضا، آقا، به دادم می رسی؟

بلبلی شوریده ام، آیا، به دادم می رسی؟

تالیِ آیاتِ حق، زنجیره یِ توحیدونور

زاده ی بَدرُالدُّ جی، مولا ، به دادم می رسی؟

وامدارت هستم و جانم بسی نا قابل است

واسطه سازم جوادت را به دادم می رسی؟

درخمارجرعه ای ازحوضِ کوثرمانده ام

ساقیا با ساغرصهبا به دادم می رسی؟

مستِ آن پیمانه ی نابِ اََلـَستم ؛ یا رضا

می کنی جانِ مرا احیا؟، به دادم می رسی؟

با هَـزاران ِغزلها سرخوشم درانجمن

کرده است عشقت مرا شیدا ، به دادم می رسی؟

این شرافت بس که هم نام وغلامت گشته ام

جان نثارم ، حضرتِ والا به دادم می رسی؟

گوشه ی چشمی نظربر«مهدوی» می افکنی؟

درصراط آن محشرکُبرا به دادم می رسی؟

با ادای شاعری در واژه ها افتاده ام

خود شدم مغلوبِ این دعوا، به دادم می رسی؟

می نویسم تا یادم نرود تمام وجودم را از عروج شما دارم

 

حافظ شیرازی:

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

 

 

صائب تبریزی:

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

 

هر آنکس چیز می بخشد ، ز مال خویش می بخشد

نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

 

 

استاد شهریار:

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را

 

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد

نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

 

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند

نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

 

 

خانم فاطمه دریایی:

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورده دنیا را

 

نه جان و روح می بخشم ، نه املاک بخارا را

مگر بنگاه املاکم؟ چه معنی دارد این کارا؟

 

و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ

که با جراحی صورت عمل کردند خالها را

 

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پاها را

فقط می خواستند اینها ، بگیرند وقت ماها را!

 

 

آقای کامران سعادتمند:

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

 نه او را دست و پا بخشم ، نه شهری چون بخارا را

 

همان دل بردنش کافی ، که من را بیدلم کرده

نمی خواهم چو طوطی من، بگویم آن غزلها را

 

غزل از حافظ و صائب و یا دریایی بی ذوق

و یا آن شهریار ترک که بخشد روح اجزا را

 

میان دلبر و دلدار نباشد حرفِ بخشیدن

اگر دلداده می باشید مگویید این سخنها را

 

 

حجت الاسلام پاشاپور ( تخلص: عارف تهرانی ):

 

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

شعار و حرف پر کرده تمام ادعاها را

 

یکی بخشیده چون حافظ سمرقند و بخارا را

یکی چون صائبِ تبریز سر و دست و تن و پا را

 

از این سو شهریار داده تمام روح و اجزا را

از آن سو بانو دریایی گرفته حال ماها را

 

سعادتمند شاعر نیز فقط گفت و نداد هرگز

نه ملک و نه بخارایی ، نه روح و نه تن و پا را

 

ولی من می شناسم کس که او نه گفت و نه دم زد

بدون حرف عمل کرده تمام ادعاها را

 

کسی که خانمانش را ، رها از بهر جانان کرد

بدون منتی بخشید ، سر و دست و تن و پا را

 

و او آهسته و آرام ، برای عشق محبوبش

فدا کرده به گمنامی ، تمام روح و اجزا را

 

به جز اینها پدر ، مادر، برادر ها و خواهر ها

کلاس و مدرک و همسر و حتی عشق بابا را

 

اگر خواهی بدانی کیست ، وجودت از سجود اوست

تمامی خودش را داد ، به ما بخشیده دنیا را

 

نه گفتش ترک شیرازی ، نه گفتش خال هندویش

و او نامش شهید است او ، عمل کرد ادعاها را

 

تو هم گرچه نمیدانی ولی مدیون او هستی

شهیدی که به ما بخشید ، همه دنیا و عقبی را

 

الا یا ایها الشاعر رها کن حرف ، عمل باید

تو هم چون عارف تهران ندانی فرق این ها را ...

 

 

شادی روح شهدا صلوات...

خدا همین جاست...

 

خدا همین جاست ؛ نیازی به سفر نیست .



خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند .



خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کند .




خدا در جمله ی ” عجب شانسی آوردم ” است .



خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو . . .

برای میلاد حضرت کریمه اهل بیت . . .


ری زاده ایم و مزرعه سبز گندمیم

هر صبح با حسین شما در تكلمیم

ما شیعه ولایت مولا، نسب نسب

سلمان پابرهنه ای از نسل چندمیم

گاهی میان خنده خورشید گریه ایم

گاهی میان گریه زهرا تبسمیم

همسایه حریم تو همسایه خداست

پس صد هزار شكر كه همسایه قمیم

آن قدر عاشقان و بزرگان و عالمان

دلداده تواند كه ما بین آن گمیم

ای دست گیر صبح قیامت سرم فدات

هم خانواده هم پدر و مادرم فدات

بالاتر از پریدن پرهاست بام تو

ماها نمی رسیم به شان مقام تو

خم می شود تمامی دنیا برابرت

ای احترام آل عبا احترام تو

باید هزار بار نشست و بلند شد

وقتی كه می رسند بزرگان به نام تو

این شان توست حرمت توست احترام توست

گوید اگر "فداکِ ابوک" امام تو

آباد گشت قلب زمین زیر پای تو

آباد گشت مسجد دین با كلام تو

یعنی تمام هستی دین مال فاطمه است

یعنی تمام ملك زمین مال فاطمه است

تو آمدی كه رحمت دنیای ما شوی

منجی تا قیامت كبرای ما شوی

ما مرده ایم و تو نفست مرده زنده كن

پس واجب است این كه مسیحای ما شوی

تو خانمی و جلوه بالای هر سری

اصلاً عجیب نیست كه آقای ما شوی

تو آمدی كه با بركات نسیمی ات

روزیِ یا امام رضاهای ما شوی

اصلاً قرار بود در ایران زمین ما

چون فاطمه بیایی و زهرای ما شوی

مهمان چند روزه ایران خوش آمدی

همشیره امام خراسان خوش آمدی

شهر تو آشیانه ی امن امام هاست

گلدسته ات مطاف شب و روز انبیاست

بانو! قسم به پنجره های ضریح تو

این آستانه ایست كه باب الرضای ماست

روی در حریم تو زیبا نوشته اند

"این جا حریم دختر پیغمبر خداست

این جا به احترام قدم نه، که از شرف

گیسوی حور و بال ملك فرش زیر پاست

این جا مس تو را به نگاهی طلا كنند

تا اسم اعظم است چه حاجت به کیمیاست"×

این جا مدینهٔ دگر آل فاطمه است

این جا دل شكسته به دنبال فاطمه است

علی اکبر لطیفیان

زیبایی ریاضی

Beauty of Mathematics !!!!!!!

1 x 8 + 1 = 9
12 x 8 + 2 = 98
123 x 8 + 3 = 987
1234 x 8 + 4 = 9876
12345 x 8 + 5 = 98765
123456 x 8 + 6 = 987654
1234567 x 8 + 7 = 9876543
12345678 x 8 + 8 = 98765432
123456789 x 8 + 9 = 987654321

1 x 9 + 2 = 11
12 x 9 + 3 = 111
123 x 9 + 4 = 1111
1234 x 9 + 5 = 11111
12345 x 9 + 6 = 111111
123456 x 9 + 7 = 1111111
1234567 x 9 + 8 = 11111111
12345678 x 9 + 9 = 111111111
123456789 x 9 +10= 1111111111

9 x 9 + 7 = 88
98 x 9 + 6 = 888
987 x 9 + 5 = 8888
9876 x 9 + 4 = 88888
98765 x 9 + 3 = 888888
987654 x 9 + 2 = 8888888
9876543 x 9 + 1 = 88888888
98765432 x 9 + 0 = 888888888

Brilliant, isn't it?

And look at this symmetry:

1 x 1 = 1
11 x 11 = 121
111 x 111 = 12321
1111 x 1111 = 1234321
11111 x 11111 = 123454321
111111 x 111111 = 12345654321
1111111 x 1111111 = 1234567654321
11111111 x 11111111 = 123456787654321
111111111 x 111111111 = 12345678987654321
 
***********
*******

سلام من به بقیع و به تربت صادق

سلام من به بقیع و به تربت صادق

سلام من به مدینه به غربت صادق

سلام من به مدینه به آستان بقیع

سلام من به بقیع و كبوتران بقیع

سلام من به مزار معطّر صادق

كه مثل ماه درخشد به آسمان بقیع

دلم لک زده برای محرم . . .


شعر برای حمزه سیدالشهداء . .

.

شير خدا و شير نبي فارس العرب
در انتهاي جاده ی مردانگي، ادب

هم يکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها

هم آشناي بي کسي اهل دردها

هنگام رزم و حادثه مردي دلير بود

خورشيد آسماني و روشن ضمير بود

شب هاي مکه شاهد جود و کرامتش

گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش

او صاحب تمام صفات حميده بود

دل را به نور حضرت حق پروريده بود

الگوي اهل سرّ و يقين بود طاعتش

يعني زبانزد همه مي شد عبادتش

در آسمان مکه ی دلها ستاره بود

بر قلبهاي خسته اميدي دوباره بود

*


بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار

شد آسمان روشن آن روز تارِ تار

آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت

از آسمان و خاک زمين خون تازه ريخت

حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد

کم کم براي حمله ی‌ دشمن مجال شد

آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند

تا نيزه اي به سينه ی آن نازنين زدند

حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست

خورشيد چشمهاي رئوفش به خون نشست

لبريز زخم بود و جراحت دل نبي

از دست رفته بود همه حاصل نبي

ميدان خروش ناله ی‌ واويلتا گرفت

عالم براي غربت حمزه عزا گرفت

جانم فداي پيکر پاک و مطهرش

جانم فداي زخم فراوان پيکرش

اما هنوز غربت آن روز مانده بود

داغي عظيم بر دل عالم نشانده بود

خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد

آهي ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد

پيمانه هاي صبر دل او که جوش رفت

آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت

آري دلم گرفته ز اندوه ديگري

دارم دوباره ماتم مظلومه خواهري

زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد

از خيمه تا حوالي گودال مي دويد

ناگاه ديد در دل گودال قتلگاه

درخون تپيده پيکر سردار بي سپاه

پس با زبان پُر گله آن بضعه ی‌ بتول

رو کرد بر مدينه که يا أيها الرسول

اين کشته ی‌ فتاده به هامون حسين توست

اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
يوسف رحيمي

ته گودال . . .


ته گودال پیکری مانده ؟!
که بگویم برادری مانده ؟!

گفت بهتر که از جلو نبرید !
بی گمان راه بهتری مانده

چقدر نا مرتبت کردند
پیکری نیست و پیکری مانده

چِقَدَر غارت تو طول کشید
یک نفر رفته دیگری مانده

تازه این نیز سهم تا کوفه است
از تن تو اگر سری مانده

گرچه بیرون کشیدم از بدنت
ولی این تیر آخری مانده

فرضم این است پیرهن داری
با همین فرض ! معجری مانده

نه عقیق برادری ... حتی!!
نه طلاهای خواهری مانده!

در میان صفوف حرمله ها
بی برادر چه خواهری مانده!

همه رفتند و ساربان هم رفت...
ته گودال مادری مانده!

علی اکبر لطیفیان

از خودش .. از عشق ..


                                                    آنقــدر مرا سرد کرد ؛

 از خودش .. از عشق ..

کــه حالا بــه جای دلبستن ،‌ یخ بسته ام!

آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..

لیز می‌‌خوریــد


این حق من نبود...


این حق من نبود که من را رها کنی

از من ستاره های دلم را جدا کنی 

آمد دلت که حرف مرا نا تمام . . . قطع

حتی ترانه های مرا بی صدا کنی ؟

با بوسه های از سر عادت لب مرا

بستی که باز قلب مرا مبتلا کنی

تا پشت پلک های صبورم که بسته بود

بر این رضای کاذب من اکتفا کنی

بد بوده ام ولی نه به اندازه ای که تو

قدر تمام عاشقی من خطا کنی

یا اینکه بارها . . . به دو گوشم شنیده ام

من را به نام آنکه نبودم صدا کنی

تنها دلیل بودن من یک ستاره بود

این حق من نبود که آن را سوا کنی

در آسمان کوچک خود تک ستاره ای

با تک ستاره ی دل من جابه جا کنی

از حق خود گذشته ام اما . . . به من بگو

باید کدام غائله را انتها کنی . . . ؟

عشقم . . . امید . . . زندگیم یا تنفسم ؟

تا حق دوست داشتنم را ادا کنی

این حق من . . . اگر تو به من حق دهی هنوز

هرگز نبوده است که من را رها کنی

قلبم چه تند می زند ، انگار گفته ای

وقتش رسیده با دل من هم جفا کنی...